کلمه جو
صفحه اصلی

innovative


بدعت امیز، ابداعی، بدعت گذارنده

انگلیسی به فارسی

نوآورانه، مبتکرانه، بدعت‌آمیز، ابداعی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: produced through or resulting in innovation; new and inventive.
متضاد: derivative, standard, traditional
مشابه: avant-garde, creative, experimental, fresh, inventive, new, novel, original

- The company's innovative management techniques seem to be paying off.
[ترجمه بهنام] به نظر می رسد تکنیک های مبتکرانه مدیریت شرکت در حال به ثمر رسیدن است.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که تکنیک های مدیریت نوآورانه این شرکت باید پرداخت شوند
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد تکنیک های مدیریت نوآورانه این شرکت پرداخت می شود
- The notion of an assembly line was an extremely innovative idea in the early 1900s.
[ترجمه ترگمان] ایده خط مونتاژ یک ایده بسیار مبتکرانه در اوایل دهه ۱۹۰۰ بود
[ترجمه گوگل] مفهوم خط مونتاژ یک ایده بسیار ابتکاری در اوایل دهه 1900 بود

(2) تعریف: tending to produce or try new and inventive ideas, methods, styles, or the like.
متضاد: traditional, unoriginal
مشابه: creative, inventive, original

- Thomas Edison possessed an innovative mind.
[ترجمه ترگمان] توماس ادیسون ذهن خلاقانه داشت
[ترجمه گوگل] توماس ادیسون یک ذهن نوآور داشت
- The most innovative artists are often unappreciated in their time.
[ترجمه علی جادری] بیشتر هنرمندان خلاق در زمان حیاتشان , مورد تقدیر قرار نمی گیرند .
[ترجمه ترگمان] خلاق ترین هنرمندان در زمان خود unappreciated
[ترجمه گوگل] هنرمندان خلاق نوآور اغلب در زمان خود ناکارآمد هستند

• new, inventive, pertaining to innovation
something that is innovative is new and original.
an innovative person introduces changes and new ideas.

مترادف و متضاد

creative


Synonyms: avant-garde, breaking new ground, contemporary, cutting-edge, deviceful, ingenious, innovational, innovatory, inventive, just out, leading-edge, new, newfangled, original, originative, state-of-the-art


Antonyms: customary, habitual, old, traditional, uncreative, unimaginative


جملات نمونه

1. The innovative ads for the candy won many new customers.
تبلیغات مبتکرانه برای شیرینی، مشتریان جدید زیادی را جلب کرد

2. Everyone in our office praised the boss for his innovative suggestions.
همه در اداره ما، رییس را به خاطر پیشنهاد خلاقانه او تحسین کردند

3. Nicole decided to alter her approach and become more innovative.
نیکول تصمیم گرفت نگرش خود را تغییر داده و خلاقانه تر عمل کند

4. The company manufactures a range of innovative light-weight cycles.
[ترجمه ترگمان]این شرکت طیف وسیعی از چرخه های نوآوری سبک را تولید می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت یک سری از چرخه های نوآورانه سبک وزن را تولید می کند

5. Japanese companies have been pumping out plenty of innovative products.
[ترجمه ترگمان]شرکت های ژاپنی بسیاری از محصولات نوآور را بیرون راندند
[ترجمه گوگل]شرکت های ژاپنی از بسیاری محصولات نوآورانه پمپ می کنند

6. There will be a prize for the most innovative design.
[ترجمه ترگمان]یک جایزه برای the طراحی وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]جایزه ای برای طراحی نوآورانه خواهد بود

7. He was one of the most creative and innovative engineers of his generation.
[ترجمه ترگمان]او یکی از خلاق ترین و innovative مهندسان نسل خود بود
[ترجمه گوگل]او یکی از مهندسان خلاق و نوآور نسل او بود

8. She was an imaginative and innovative manager.
[ترجمه ترگمان]او یک مدیر خلاق و خلاق بود
[ترجمه گوگل]او یک مدیر تخیلی و نوآور بود

9. Innovative companies generously reward people who come up with bright ideas.
[ترجمه ترگمان]شرکت های نوآور به مردمی که ایده های روشن دارند پاداش می دهند
[ترجمه گوگل]شرکت های نوآورانه سخاوتمندانه افرادی را که با ایده های درخشان ساخته اند، پاداش می دهند

10. Stirling has already established an undoubted reputation for innovative teaching and offers its students an excellent learning environment.
[ترجمه ترگمان]استرلینگ تاکنون شهرتی undoubted برای تدریس مبتکرانه برقرار کرده و به دانش آموزان خود یک محیط آموزشی عالی ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]استرلینگ قبلا یک شهرت بدون تردید برای آموزش نوآورانه ایجاد کرده و دانش آموزان خود را یک محیط آموزشی عالی فراهم می کند

11. Automakers also are demanding high-quality and innovative products and shorter design and delivery times, industry experts said.
[ترجمه ترگمان]متخصصان صنعت می گویند که automakers همچنین خواستار محصولات با کیفیت بالا و نوآورانه و زمان تحویل و زمان تحویل هستند
[ترجمه گوگل]کارشناسان صنعت گفتند که خودروسازان همچنین خواستار محصولات با کیفیت بالا و نوآورانه و طراحی کوتاه و زمان تحویل هستند

12. The city has introduced an innovative system of traffic control.
[ترجمه ترگمان]این شهر یک سیستم مبتکرانه کنترل ترافیک را معرفی کرده است
[ترجمه گوگل]این شهر یک سیستم نوآورانه کنترل ترافیک را معرفی کرده است

13. Both films employ innovative computer-generated graphics that required staggering outlays in hardware.
[ترجمه ترگمان]هر دو فیلم، گرافیک رایانه ای تولید شده را به کار می گیرند که نیازمند هزینه های گزاف بر روی سخت افزار هستند
[ترجمه گوگل]هر دو فیلم از گرافیک کامپیوتری نوآورانه استفاده می کند که هزینه های سخت افزاری را به شدت کاهش می دهد

14. For all his systematic innovative accomplishments, Edison worked only in the electrical field.
[ترجمه ترگمان]ادیسون برای تمام دستاوردهای systematic خود، تنها در میدان الکتریکی کار می کرد
[ترجمه گوگل]برای همه ی دستاوردهای نوآورانه خود سیستماتیک، ادیسون تنها در زمینه برق کار کرد

15. Graduates are active both in creating innovative opportunities to enhance further agricultural efficiency and in applying scientific findings to production practice.
[ترجمه ترگمان]فارغ التحصیلان هم در ایجاد فرصت های جدید برای افزایش بهره وری کشاورزی و کاربرد یافته های علمی برای عمل تولید فعال هستند
[ترجمه گوگل]فارغ التحصیلان هر دو در ایجاد فرصت های نوآورانه برای افزایش بهره وری کشاورزی و در بهره برداری از یافته های علمی به عمل تولید فعال هستند

16. The authority has gained a reputation for innovative housing schemes.
[ترجمه ترگمان]این اداره به خاطر طرح های ابتکاری مسکونی شهرت پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]این اقتدار شهرتی برای طرح های مسکن نوآورانه به دست آورده است

17. An innovative renewal programme gave the urban poor legal protection, provided basic amenities and encouraged self-help work.
[ترجمه ترگمان]یک برنامه بازسازی مبتکرانه، حمایت قانونی ضعیف شهری را ارائه داد، امکانات پایه فراهم آورد و کار کمک به خود را تشویق کرد
[ترجمه گوگل]یک برنامه نوآورانه نوآوری به حفاظت قانونی فقیر شهری، ارائه امکانات اولیه و تشویق به کمک به خود کمک کرد

پیشنهاد کاربران

تازه، خلاق، نو اور

ابداع کننده جیزی که تا کنون اختراع نشده است

خلاقانه

نوآورانه

مدرن، جدید

مبتکرانه

بدیع

نو اوری

نسل جدید

خلاق ، نوآور،

The designer is known for suggesting innovative ideas to her clients

Creative, خلاق، نو آور، تازه

innovative ( adj ) = ابداعی، ابتکاری، خلاقانه، جدید، بدیع، نو ، مبتکرانه، نوآورانه

Definition = با استفاده از روش ها یا ایده های جدید/ ( از ایده ها و روش ها ) جدید و متفاوت/

One of spain’s most innovative designers = یکی از خلاق ترین طراحان اسپانیا
a highly innovative approach = یک رویکرد بسیار مبتکرانه
innovative ideas/products/programmes = ایده ها / محصولات / برنامه های نوآورانه یا خلاقانه
an innovative approach/practice/strategy = یک رویکرد / تمرین / استراتژی مبتکرانه


مترادف با کلمه : Creative ( adj )

Examples:
1 - Everyone in our office praised the boss for his innovative suggestions.
همه در دفتر ما رئیس را به خاطر پیشنهادهای نوآورانه اش ستایش می کنند.
2 - Nicole decided to alter her approach and become more innovative.
نیکول تصمیم گرفت رویکرد خود را تغییر داده و خلاق تر شود.
3 - The innovative ads for the computers won many new customers.
تبلیغات خلاقانه برای رایانه ها مشتریان جدید زیادی را به دست آورد.
4 - She was an imaginative and innovative manager.
او مدیری دارای قوه تصور بالا و مبتکرانه بود.
5 - Gwen introduced a number of innovative solutions.
گوئن تعدادی راه حل ابتکاری ارائه داد.
6 - In recent years, the company has relied more on creative repackaging than on innovative design.
در سال های اخیر ، این شرکت بیشتر از بسته بندی خلاقانه به طراحی نوآورانه اعتماد کرده است.
7 - Big companies are always looking for innovative products that can't be easily copied.
شرکت های بزرگ همیشه به دنبال محصولات نوآورانه هستند که به راحتی قابل کپی نیستند.
8 - The group aims to reduce the risks and increase the chances of innovative , technology - based start - ups making it in the big commercial world.
هدف این گروه کاهش خطرات و افزایش شانس ایجاد شرکتهای نوآور و مبتنی بر فن آوری است که آن را در دنیای بزرگ تجاری ایجاد می کنند.

ابتکاری

نو آور - نوین ( تازه پا به عرصه ی وجود گذاشتن )

innovative English
انگلیسی نوین

خلاقانه میشه creative فرق دارن با هم


کلمات دیگر: