کلمه جو
صفحه اصلی

appal


معنی : ترساندن، وحشت زده شدن
معانی دیگر : رجوع شود به: appall

انگلیسی به فارسی

ترساندن، وحشت‌زده شدن


شگفت انگیز، وحشت زده شدن، ترساندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: appals, appalling, appalled
• : تعریف: variant of appall.

• horrify, outrage, dismay
if something appals you, it shocks and disgusts you because it is so bad.

مترادف و متضاد

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

وحشت زده شدن (فعل)
appal, startle, appall

horrify


Synonyms: alarm, amaze, astound, awe, consternate, daunt, disconcert, dishearten, dismay, faze, frighten, get to, gross out, insult, intimidate, outrage, petrify, scare, shake, shock, terrify, throw, unnerve


Antonyms: comfort, encourage, reassure, satisfy


جملات نمونه

1. The idiocy of his behaviour appalled her.
[ترجمه ترگمان]حماقت رفتارش او را به وحشت انداخته بود
[ترجمه گوگل]اصطلاحات رفتار او او را ترسانده است

2. It is appalling that child was murdered.
[ترجمه ترگمان]این وحشتناک است که بچه به قتل رسید
[ترجمه گوگل]این حیرت انگیز است که کودک کشته شد

3. I was appalled by what I saw.
[ترجمه ترگمان]از چیزی که دیدم وحشت کردم
[ترجمه گوگل]من از چیزی که دیدم ترسیدم

4. They have been living under the most appalling conditions for two months.
[ترجمه ترگمان]آن ها دو ماه است که در سخت ترین شرایط زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها برای دو ماه در معرض ترین شرایط زندگی می کنند

5. Let me be quite blunt your work is appalling.
[ترجمه ترگمان]بگذار رک و پوست کنده بگویم که کار تو وحشتناک است
[ترجمه گوگل]اجازه دهید من کاملا بی حال کار خود را وحشتناک است

6. Conditions in the prison are said to be appalling.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود شرایط زندان ترسناک است
[ترجمه گوگل]گفته می شود شرایط در زندان ناخوشایند است

7. I was appalled at/by the lack of staff in the hospital.
[ترجمه ترگمان]من از عدم وجود کارمندان بیمارستان به وحشت افتادم
[ترجمه گوگل]من در فقر کارکنان بیمارستان ابراز تردید کردم

8. The book celebrates the hostages' remarkable triumph over appalling adversity.
[ترجمه ترگمان]این کتاب، پیروزی چشمگیر گروگان ها بر بدبختی هولناک را جشن می گیرد
[ترجمه گوگل]این کتاب جشن پیروزی قابل توجهی از گروگان ها در برابر بدبختی های ناخوشایند است

9. The way we kill animals appals a lot of people.
[ترجمه ترگمان]روشی که ما حیوانات را می کشیم و تعداد زیادی از مردم را می کشد
[ترجمه گوگل]شیوه ای که ما حیوانات را می کشیم، بسیاری از مردم را هراسان می بینیم

10. The brutality of the crime has appalled the public.
[ترجمه ترگمان]وحشیگری این جنایت مردم را به وحشت انداخته است
[ترجمه گوگل]وحشیگری جرم وحشیانه مردم است

11. Nothing can extenuate such appalling behaviour.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند این رفتار وحشتناک را از خود دور کند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمیتواند چنین رفتار ناخوشایندی را از بین ببرد

12. The country is notorious for its appalling prison conditions.
[ترجمه ترگمان]این کشور به خاطر شرایط هولناک زندان آن بدنام است
[ترجمه گوگل]این کشور به خاطر شرایط وحشتناک زندان بدنام است

13. They were appalled by the damage from the fire.
[ترجمه ترگمان]از آسیب بخاری به وحشت افتاده بودند
[ترجمه گوگل]آنها از آسیب های ناشی از آتش سوزی رنج می برند

14. The newspaper reports of starving children appal led me.
[ترجمه ترگمان]گزارش های روزنامه ها حاکی از گرسنگی و گرسنگی بچه ها بود که مرا راهنمایی کردند
[ترجمه گوگل]این روزنامه گزارش میدهد که کودکان گرسنه، منحصر به فرد هستند

15. I am appalled that children can mount up debts unbeknown to their parents.
[ترجمه ترگمان]من می ترسم که بچه ها بتوانند بدهی های خود را به والدین خود تبدیل کنند
[ترجمه گوگل]من ناامیدم که بچه ها می توانند بدهی های خود را به والدینشان بیفزایند

پیشنهاد کاربران

شوکه کردن

وحشت زده، ترساندن

ترساندن وحشت زده

One of the meaning of appall means repel


بیزاز کردن


کلمات دیگر: