بی خشونت
nonviolent
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• not violent; nonaggressive
non-violent methods of bringing about change do not involve hurting people or causing damage.
non-violent methods of bringing about change do not involve hurting people or causing damage.
جملات نمونه
1. That revolution was nonviolent.
[ترجمه ترگمان] اون انقلاب، خشونت آمیز بود
[ترجمه گوگل]این انقلاب بی خشونت بود
[ترجمه گوگل]این انقلاب بی خشونت بود
2. This sort of punishment is applied only to nonviolent criminals who are not likely to be dangerous to the public.
[ترجمه ترگمان]این نوع مجازات تنها برای جنایتکاران بدون خشونت اعمال می شود که به احتمال زیاد برای مردم خطرناک نیستند
[ترجمه گوگل]این نوع مجازات فقط به جنایتکاران خشونتبار است که به احتمال زیاد برای مردم خطرناک نیستند
[ترجمه گوگل]این نوع مجازات فقط به جنایتکاران خشونتبار است که به احتمال زیاد برای مردم خطرناک نیستند
3. The nonpartisan, nonviolent and civilly disobedient El Barzon has been hit with mass arrests of its leaders.
[ترجمه ترگمان]کمیته بیطرف، غیرخشونت آمیز و مودبانه آل Barzon با دستگیری های جمعی رهبران آن برخورد کرده است
[ترجمه گوگل]البرزون، غیر حزبی، غیر خشونت آمیز و بی رحمانه، با دستگیری های دسته جمعی رهبرانش دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه گوگل]البرزون، غیر حزبی، غیر خشونت آمیز و بی رحمانه، با دستگیری های دسته جمعی رهبرانش دست و پنجه نرم می کند
4. They kept their promise to remain nonviolent and did not throw firebombs at first.
[ترجمه ترگمان]آن ها قول دادند که بدون خشونت بمانند و ابتدا بمب های firebombs را پرتاب نکردند
[ترجمه گوگل]آنها وعده خود را برای خنثی کردن باقی گذاشتند و اولین بمب های را پرتاب نکردند
[ترجمه گوگل]آنها وعده خود را برای خنثی کردن باقی گذاشتند و اولین بمب های را پرتاب نکردند
5. Finding nonviolent ways of settling differences between diverse groups of interests is the essence of democracy.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن راه های غیر خشونت آمیز اختلافات میان گروه های مختلف علایق، ماهیت دموکراسی است
[ترجمه گوگل]پیدا کردن راه های بی خشونت برای حل اختلاف بین گروه های مختلف منافع، ماهیت دموکراسی است
[ترجمه گوگل]پیدا کردن راه های بی خشونت برای حل اختلاف بین گروه های مختلف منافع، ماهیت دموکراسی است
6. It also attracts criminals, mostly nonviolent, who drive to trail heads and parking areas to steal from cars and campsites.
[ترجمه ترگمان]این گروه همچنین مجرمان را به سوی خود جذب می کند که اغلب غیرخشونت آمیز هستند و به سر راه و مناطق پارکینگ رانندگی می کنند تا از خودروها و اردوگاه های اردوگاه دزدی کنند
[ترجمه گوگل]همچنین جنایتکاران را، که اغلب خشونتطلب هستند، جذب می کنند، که به دنبال سر و پارکینگ می روند تا از اتومبیل ها و اردوگاه ها سرقت کنند
[ترجمه گوگل]همچنین جنایتکاران را، که اغلب خشونتطلب هستند، جذب می کنند، که به دنبال سر و پارکینگ می روند تا از اتومبیل ها و اردوگاه ها سرقت کنند
7. The new era of riots overlapped the nonviolent phase of the black liberation struggle.
[ترجمه ترگمان]دوره جدید شورش ها، مرحله غیر خشونت آمیز مبارزه برای آزادی سیاهان را در بر داشت
[ترجمه گوگل]دوران جدیدی از شورش ها فاز بیخشونت مبارزه آزادسازی سیاه را هموار کرد
[ترجمه گوگل]دوران جدیدی از شورش ها فاز بیخشونت مبارزه آزادسازی سیاه را هموار کرد
8. What is the price tag for keeping decent, nonviolent people from having to commit the very act that Davis committed?
[ترجمه ترگمان]برچسب قیمت برای حفظ افراد عادی و غیر خشونت آمیز از نیاز به ارتکاب عملی که دیویس مرتکب شده است، چیست؟
[ترجمه گوگل]برچسب قیمت برای نگه داشتن افراد معقول و بی خشمی از انجام این اقدام بسیار است که دیویس مرتکب شده است؟
[ترجمه گوگل]برچسب قیمت برای نگه داشتن افراد معقول و بی خشمی از انجام این اقدام بسیار است که دیویس مرتکب شده است؟
9. Consequently, nonviolent direct action as a strategy endured.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه کنشگری مستقیم غیرخشونت آمیز به عنوان یک استراتژی متحمل شد
[ترجمه گوگل]در نتیجه، اقدام مستقیم بی خشونت به عنوان یک استراتژی تحمل کرد
[ترجمه گوگل]در نتیجه، اقدام مستقیم بی خشونت به عنوان یک استراتژی تحمل کرد
10. Nonviolent communication was developed in the 70s by Marshall B. Rosenberg, a PhD in clinical psychology from the University of Wisconsin.
[ترجمه ترگمان]ارتباط Nonviolent در دهه ۷۰ توسط مارشال B توسعه یافت روزنبرگ، دکترای روانشناسی بالینی از دانشگاه ویسکانسین
[ترجمه گوگل]ارتباطات بی خشونت در دهه 70 توسط مارشال ب روزنبرگ، دکترای روانشناسی بالینی از دانشگاه ویسکانسین، توسعه یافت
[ترجمه گوگل]ارتباطات بی خشونت در دهه 70 توسط مارشال ب روزنبرگ، دکترای روانشناسی بالینی از دانشگاه ویسکانسین، توسعه یافت
11. Failure or refusalto cooperate, especially nonviolent civil disobedience against a government or an occupying power.
[ترجمه ترگمان]عدم هم کاری یا عدم هم کاری، به خصوص نافرمانی مدنی بدون خشونت علیه دولت یا قدرت اشغال گر
[ترجمه گوگل]ناکامی یا عدم رضایت از همکاری، به ویژه نافرمانی مدنی بی خشونت علیه یک دولت یا یک قدرت اشغالگر
[ترجمه گوگل]ناکامی یا عدم رضایت از همکاری، به ویژه نافرمانی مدنی بی خشونت علیه یک دولت یا یک قدرت اشغالگر
12. King had begun a long campaign of nonviolent resistance to rectify these wrongs.
[ترجمه ترگمان]شاه فعالیت طولانی مقاومت غیر خشونت آمیز برای اصلاح این مظالم را آغاز کرده بود
[ترجمه گوگل]پادشاه کمپین طولانی مقاومت مقاومت خشونت آمیز را برای اصلاح این اشتباهها آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]پادشاه کمپین طولانی مقاومت مقاومت خشونت آمیز را برای اصلاح این اشتباهها آغاز کرده است
13. Beaten by the police, he insisted on nonviolent resistance.
[ترجمه ترگمان]او که توسط پلیس شکست خورد اصرار داشت که بدون خشونت مقاومت کند
[ترجمه گوگل]او توسط پلیس مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بر مقاومت بی خشونت اصرار کرد
[ترجمه گوگل]او توسط پلیس مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بر مقاومت بی خشونت اصرار کرد
14. King asked civil rights activists to remain nonviolent as they worked to lift racial oppression.
[ترجمه ترگمان]کینگ از فعالان حقوق مدنی خواست تا هنگامی که برای رفع ظلم و ستم نژادی تلاش می کردند بدون خشونت بمانند
[ترجمه گوگل]پادشاه از فعالان حقوق مدنی خواست تا بدون خشونت باقی بمانند، زیرا آنها برای سرکوب نژادپرستانه تلاش می کردند
[ترجمه گوگل]پادشاه از فعالان حقوق مدنی خواست تا بدون خشونت باقی بمانند، زیرا آنها برای سرکوب نژادپرستانه تلاش می کردند
پیشنهاد کاربران
مسالمت آمیز
غیر خشونت آمیز، غیر خشن
غیرخشن
کلمات دیگر: