کلمه جو
صفحه اصلی

seclusion


معنی : جدایی، انزوا، گوشه نشینی
معانی دیگر : عزلت، گوشه گیری

انگلیسی به فارسی

جدایی، انزوا، گوشه نشینی


انزوا، جدایی، گوشه نشینی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of isolating or hiding away, or the condition of being thus secluded.
مترادف: concealment, hiding, isolation, retirement, sequestration, withdrawal
مشابه: retreat, solitude

- Because of their seclusion, they hadn't heard the news of the attack on the governor.
[ترجمه ترگمان] آن ها خبر حمله به حاکم را نشنیده بودند
[ترجمه گوگل] به دلیل انزوا، آنها خبر از حمله به فرماندار را ندیده بودند

(2) تعریف: a remote or isolated place.
مترادف: cloister, hideaway
مشابه: solitude

• isolation, solitude; act of secluding; secluded place, isolated or private place
if you are living in seclusion, you are in a quiet place away from other people.

مترادف و متضاد

جدایی (اسم)
abscission, separation, divorce, segregation, breakaway, rupture, dissociation, gulf, schism, divorcement, schismatism, disjunction, disunion, seclusion, sequestrum, severance

انزوا (اسم)
isolation, sequestration, retreat, insularity, seclusion

گوشه نشینی (اسم)
seclusion

isolation


Synonyms: aloneness, aloofness, beleaguerment, blockade, concealment, desolation, detachment, hiding, privacy, privateness, quarantine, reclusion, reclusiveness, remoteness, retirement, retreat, seclusiveness, separateness, separation, sequestration, shelter, solitude, withdrawal


Antonyms: open, public


جملات نمونه

1. She liked to sunbathe in the seclusion of her own garden.
[ترجمه ترگمان]دوست داشت در خلوت باغ خودش پرسه بزند
[ترجمه گوگل]او دوست داشت در حمام کردن در باغ خود باغچه بخورد

2. For holidays, I prefer the relative seclusion of the countryside.
[ترجمه ترگمان]برای تعطیلات، من انزوا نسبی حومه شهر را ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]برای تعطیلات، من ترجیح می دهم نسبی نسبی از حومه

3. She lived in seclusion with her husband on their farm in Panama.
[ترجمه ترگمان]او با شوهرش در مزرعه ای در پاناما زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او با شوهرش در مزرعه خود در پاناما زندگی می کرد

4. He's been living in seclusion since he retired from acting.
[ترجمه ترگمان]از وقتی که از بازیگری بازنشسته شده در انزوا زندگی می کرده
[ترجمه گوگل]او از زمان بازنشستگی از بازیگری در انزوا زندگی کرده است

5. I live very much in seclusion these days.
[ترجمه ترگمان]این روزها خیلی در انزوا زندگی می کنم
[ترجمه گوگل]این روزها در انزوا زندگی میکنم

6. In spite of the extremity of her seclusion she was sane.
[ترجمه ترگمان]به رغم انزوای خود، عاقل بود
[ترجمه گوگل]به رغم اندام انزوا، او عاقل بود

7. In some societies women are kept in seclusion, so that they are hardly ever seen in public.
[ترجمه ترگمان]در بعضی از جوامع، زنان در انزوا نگهداری می شوند تا به ندرت در مردم دیده شوند
[ترجمه گوگل]در برخی از جوامع زنان در انزوا نگهداری می شوند، به طوری که آنها به سختی دیده می شود در عموم

8. They love the seclusion of their garden.
[ترجمه ترگمان] اونا عاشق گوشه باغ - شون هستن
[ترجمه گوگل]آنها عذاب باغ خود را دوست دارند

9. He spends much of his time in seclusion in the mountains.
[ترجمه ترگمان]او بیشتر وقتش را در انزوا در کوهستان می گذراند
[ترجمه گوگل]او بیشتر وقت خود را صرف انزوا در کوه ها می کند

10. And, as we have learned, it has a seclusion room.
[ترجمه ترگمان]و همانطور که یاد گرفتیم، اتاق خلوت و خلوتی است
[ترجمه گوگل]و همانگونه که آموخته ایم، اتاق محفلی دارد

11. He says that being put in the seclusion room was right.
[ترجمه ترگمان]اون میگه که تو اتاق ایزوله نگهداری میشه، درسته
[ترجمه گوگل]او می گوید که قرار دادن در اتاق محروم درست بود

12. This is the first seclusion room I have seen.
[ترجمه ترگمان]این اولین اتاقی است که من دیده ام
[ترجمه گوگل]این اولین اتاق محوطه ای است که من دیده ام

13. Morrison, in seclusion at his home just outside the northeastern Oklahoma town of Jay, was not at the news conference.
[ترجمه ترگمان]موریسون که در گوشه خانه اش در خارج از شهر northeastern اوکلاهاما در نزدیکی جی جی بود، در کنفرانس خبری نبود
[ترجمه گوگل]موریسون، در انزوا در خانه اش فقط در خارج از شهر شمال اوکلاهما جی، در کنفرانس خبری نبود

14. The thing that drove him into seclusion was his failure to find anywhere a return of the warmth that flowed from him.
[ترجمه ترگمان]چیزی که او را به انزوا کشانده بود، شکست او بود که هر جا از گرمایی که از او ساطع می شد را پیدا کند
[ترجمه گوگل]چیزی که او را به انزوا راند، ناتوانی او در پیدا کردن بازگشت گرما از او بود

پیشنهاد کاربران

خلوت

من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون
languageyar@

کنج عزلت

Seclusion room اتاق انفرادی، سلول انفرادی

seclusion ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: دگرهم رسی
تعریف: موردی ویژه و نادر از فرایند هم رسی که در آن هوای به نسبت گرم در عقب و مرکز چرخند قرار می گیرد


کلمات دیگر: