کلمه جو
صفحه اصلی

drabness

انگلیسی به فارسی

جادوگری


انگلیسی به انگلیسی

• dreariness, dullness

جملات نمونه

1. It's the unrelieved drabness of big industrial cities that depresses me.
[ترجمه موسی] این بی نظمی شهرهای بزرگ صنعتی است که من را افسرده می کند.
[ترجمه ترگمان]این the unrelieved شهرهای بزرگ صنعتی است که من را از بین می برد
[ترجمه گوگل]این بی نظیری از شهرهای بزرگ صنعتی است که باعث افسردگی من می شود

2. Huy entered his house, and its drabness both depressed and reproached him.
[ترجمه ترگمان]Huy وارد خانه شد و هر دو او را ناراحت کردند و او را سرزنش کردند
[ترجمه گوگل]هوی وارد خانه اش شد و لباسش را هم افسرده و زور زد

3. The drabness of his surroundings,(Sentence dictionary) his own shabby clothes were explained and transformed by these books.
[ترجمه ترگمان]The محیط اطرافش، (فرهنگ لغت نامه)لباس های ژنده خودش را توضیح داد و به وسیله این کتاب ها تغییر داد
[ترجمه گوگل]ظرافت محیط اطرافش، (فرهنگ لغت حکم)، لباس های سست شده خود را توضیح داده و تبدیل شده توسط این کتاب ها

4. Amid this drabness, though, was a surprising little oasis.
[ترجمه ترگمان]در میان این drabness، یک آبادی کوچک شگفت انگیز بود
[ترجمه گوگل]با این وجود، در این حواس پرت، یک واسطه ی شگفت انگیز بود

5. In time, East Berlin emerged from Stalinist drabness, but as to its material well-being — to say nothing of the repression it endured in the Stasi-dominated society — it was a poor if evolving entity.
[ترجمه ترگمان]در زمان، برلین شرقی از drabness Stalinist بیرون آمد، اما در مورد مصالح آن - که چیزی از سرکوب آن در جامعه Stasi - - نگفت - اگر موجودیت در حال تحول باشد، ضعیف بود
[ترجمه گوگل]در زمان برزیل، برلین شرقی، از استبداد استالینیستی ظاهر شد، اما در مورد رفاه مادی آن - به هیچ وجه از سرکوب هایی که در جامعه تحت سلطه استاسی قرار داشت، سخن می گفت - این یک نابسامانی است

6. The war in 1939 perforce ushered in an era of more grime and drabness.
[ترجمه ترگمان]جنگ در سال ۱۹۳۹، اجبارا به عصر grime و drabness انجامید
[ترجمه گوگل]جنگی که در سال 1939 رخ داد، در دوران نقاشی و نقاشی بیشتر شد

7. She looked at Martha with a fresh insight, noting the drabness of her clothes and the downward droop of her lips!
[ترجمه ترگمان]با نگاهی تازه به مارتا نگاه کرد، با دیدن لباس های او و پایین افتادن لب هایش به پایین نگاه کرد!
[ترجمه گوگل]او با نگاه تازه به مارتا نگاه کرد، با توجه به ظرافت لباس هایش و پایین رفتن لب هایش!

8. As the months dragged by a new fear cut into the unrelieved drabness of his life and work.
[ترجمه ترگمان]همین که ماه ها طول کشید، ترسی تازه در بند و بند و بند و بند زندگی و کار او بود
[ترجمه گوگل]همانطور که ماه ها با یک ترس جدید از بین رفته و به بی نظیری از زندگی و کار خود رسیده اند

9. We're hopefully on the verge of finding out the correlation between the brightness of some animals and the drabness of others, and hopefully sexism won't play a part.
[ترجمه ترگمان]ما امیدواریم که بین روشنایی برخی از حیوانات و the دیگران همبستگی پیدا کنیم، و امیدواریم که تبعیض جنسی نقشی نداشته باشد
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم در آستانه پیدا کردن همبستگی بین روشنایی برخی از حیوانات و ظرافت دیگران باشد و امیدوارم جنسیت بخشی از آن نباشد

10. It doesn't help that today is a Sunday, so the usual bustle of hawkers, pedestrians and cars that enliven the empty drabness are missing.
[ترجمه ترگمان]امروز یک شنبه است، بنابراین شلوغی و شلوغی و تردد hawkers، عابران و اتومبیل هایی که روح خالی را به حال خود می بخشند، از دست می روند
[ترجمه گوگل]این کمک نمی کند که امروز یکشنبه باشد، بنابراین شلوغی معمول از hawkers، عابران پیاده و اتومبیل هایی که سبب خالی شدن خالی می شوند، از دست رفته است

پیشنهاد کاربران

یکنواختی . کسالت

خسته کنندگی - رنگ و رو رفتگی

definition: به صورت ( noun ) یا اسم به کار می رود، می تواند نمایانگر کمبود نشاط و هیجان و علاقه در موارد مختلفی باشد. مانند:بی حسی ، بی حالی ، بی رنگی ، خشکی، بی عطر و طعمی، بی روحی، بی رنگ و لعابی، بی سلیقگی، بیمزگی، یکنواختی، خستگی، کسلی، پوچی و . . . . . . . . . . .

1. It's the unrelieved drabness of big industrial cities that depresses me.
این بی نظمی شهرهای بزرگ صنعتی است که من را افسرده می کند.
2. She looked at Martha with a fresh insight, noting the drabness of her clothes and the downward droop of her lips!
او با بینش تازه ای به مارتا نگاه کرد ، به بی رنگ و رویی لباس و افتادگی لب هایش توجه کرد!















کلمات دیگر: