کلمه جو
صفحه اصلی

aura


معنی : رایحه، تشعشع نورانی، نشیه و تجلی ر ماده
معانی دیگر : حالت و روحیه (شخص یا چیز یا محل)، تجلی، هاله، عطر، بخار یا بو یا هر چیز نامرئی که از جسمی متصاعد شود، محیط نامرئی، نشئه و تجلی هر ماده مثل بوی گل

انگلیسی به فارسی

نشئه و تجلی هر ماده (مثل بوی گل)، رایحه، تشعشع نورانی


اورا، رایحه، تشعشع نورانی، نشيه و تجلی ر ماده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: aurae, auras
(1) تعریف: the subtle emanation of a quality or condition of someone or something.
مشابه: air, aroma, odor

- She has an aura of absolute confidence.
[ترجمه ترگمان] او دارای هاله ای از اعتماد مطلق است
[ترجمه گوگل] او دارای اعتماد به نفس مطلق است

(2) تعریف: a subtle luminousness believed by some to surround living things and to contain information about them.

- The color of the aura I see around her indicates that she is a sensitive and caring person.
[ترجمه ترگمان] رنگ هستی که اطراف او می بینم، نشان می دهد که او یک فرد حساس و دلسوز است
[ترجمه گوگل] رنگ هوای من در اطراف او را نشان می دهد نشان می دهد که او یک شخص حساس و مراقب است

• halo, something which emanates from a person; atmosphere
an aura is a quality or feeling that seems to surround a person or place.

مترادف و متضاد

رایحه (اسم)
breath, aroma, scent, odor, smell, aura

تشعشع نورانی (اسم)
aura

نشیه و تجلی ر ماده (اسم)
aura

air, character


Synonyms: ambience, appearance, aspect, atmosphere, background, emanation, feel, feeling, mood, quality, scent, semblance, suggestion, tone


جملات نمونه

1. the castle had an aura of grandeur
قصر غرق در شکوه و جلال بود.

2. The woods have an aura of mystery.
[ترجمه ترگمان]جنگل پر از رمز و رازی است
[ترجمه گوگل]جنگل دارای یک صدای رمز و راز است

3. He exuded an aura of wealth and power.
[ترجمه ترگمان]او تجلی ثروت و قدرت را از خود پنهان می کرد
[ترجمه گوگل]او عصبی از ثروت و قدرت است

4. The mountains have a magical aura.
[ترجمه ترگمان]کوهستان هاله جادویی دارد
[ترجمه گوگل]کوه ها یک جادوی جادویی دارند

5. There was always a faint aura of mystery about him.
[ترجمه ترگمان]همیشه هاله ای از اسرار در او وجود داشت
[ترجمه گوگل]همیشه در مورد او عجیب و غریب از رمز و راز وجود دارد

6. She always has an aura of confidence.
[ترجمه ترگمان]او همیشه دارای هاله ای از اعتماد به نفس است
[ترجمه گوگل]او همیشه دارای اعتماد به نفس است

7. The sunlight created an aura of beauty around her.
[ترجمه ترگمان]نور خورشید هاله ای از زیبایی در اطرافش ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]نور خورشید موجب زیبایی اطراف او شد

8. She always seems to have an aura of happiness about her.
[ترجمه محمدرضا] او همیشه به نظر میرسد که هاله ای از شادی در اطراف خود دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که همیشه هاله سعادت درباره او دارد
[ترجمه گوگل]او همیشه به نظر می رسد که او از شادی در مورد او است

9. The building retains an aura of mystery .
[ترجمه ترگمان]ساختمان هاله ای از رمز و راز را حفظ کرده است
[ترجمه گوگل]این ساختمان دارای صدای رمز و راز است

10. There's an aura of sadness about him.
[ترجمه ترگمان]هاله ای از اندوه در او وجود دارد
[ترجمه گوگل]صدای غم و اندوه در مورد او وجود دارد

11. The picture seemed to take on the aura of an ancient work of art.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تصویر، تجلی یک اثر باستانی از هنر را در بر گرفته است
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که تصویر بر روی صحنه اثر هنری باستانی است

12. She had an aura of authority.
[ترجمه ترگمان]او هاله قدرت داشت
[ترجمه گوگل]او حوالی قدرت بود

13. There was an aura of masculine occupation - neat, but unmistakably masculine.
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از کاره ای مردانه بود - پاکیزه، اما بی تردید مرد بود
[ترجمه گوگل]حوالی اشغال مردانه - شسته و رفته، اما بدون شک مردانه وجود دارد

14. Casting an aura of health around the reduced sugar sector has been key in the creation of new brands and variants.
[ترجمه ترگمان]ریخته گری نوع سلامت در اطراف بخش شکر کاهش یافته نقش کلیدی در ایجاد برنده ای جدید و انواع مختلف آن داشته است
[ترجمه گوگل]تولید عطر سالم در اطراف بخش شکر کاهش یافته است که در ایجاد مارک های جدید و انواع مختلف بود

The castle had an aura of grandeur.

قصر غرق در شکوه و جلال بود.


پیشنهاد کاربران

نشئه و تجلیهر ماده ( مثل بوى گل ) ، رایحه، تشعشع نورانی

نور و تجلی هر ماده ( مثل بوی گل و نورنوران

پرتو / تابش

روحیه

aura ( of something ) a feeling or particular quality that is very easy to notice and seems to surround a person or place. Ox

هاله نور ( اطراف انسانها ویا حتی حیوانات که برخی ادعا به دیدن آن می کنند )

جو، فضا، وضعیت، حالت، حس و حال، رویه


خیلی نزدیک واژه halo هست
معنیش میشه روحیه و حس و جو و اتمسفر و جریانی که اطراف یک فرد وجود داره و اون فرد از خودش ساتع میکنه و میتونه آدم های اطراف را تحت تاثیر قرار بده. خیلی توی مباحث chakras ( چاکراه ها ) ازش صحبت میشه.
میگن هفت چاکراه شامل :
Crown chakra/brow chakra/throat chakra/heart chakra/solar plexus chakra/navel chakra/root chakra
و از لحاظ لایه
Absolute layer/intuitional layer/spirital layer/astral layer/emotional layer/sacral layer/physical layer
یسری های دیگه این رو لایه اصلی aura میدونن:
The seven layers of the aura :
Etheric body/emotional body/mental body/astral body/etheric template/celestial body/casual body


پیش آگهی بیماری ( مثل تشنج یا میگرن )

تجلی،
حالت و روحیه ( شخص یا چیز یا محل )

Train travel still carries with it an aura of romance
مسافرت با قطار هنوز هم با خودش تجلی و نشئه عشق و عاشقی داره

نقاط نورانی پیش آگهی بیماری و حمله صرع

هاله انرژی

هاله

حالت و روحیه


کلمات دیگر: