1. Their overriding aim was to keep costs low.
[ترجمه محمدرضا] هدف اصلی آنها پایین نگه داشتن هزینه ها بود.
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی آن ها حفظ هزینه ها پایین بود
[ترجمه گوگل]هدف اصلی آنها حفظ هزینه ها بود
2. It is of overriding importance to finish the project this week.
[ترجمه ترگمان]این مساله برای پایان دادن به پروژه در این هفته بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]این مهم است که این پروژه را به پایان برسانیم
3. The conquest of inflation has been the Government's overriding economic priority for nearly 15 years.
[ترجمه ترگمان]برای تقریبا ۱۵ سال، فتح تورم اولویت اصلی اقتصادی دولت بوده است
[ترجمه گوگل]فتح تورم، تقریبا 15 سال است که اولویت اقتصادی مهم دولت است
4. There is a penalty for overriding.
[ترجمه ترگمان]یک مجازات برای overriding وجود دارد
[ترجمه گوگل]مجازات برای اعمال مجازات وجود دارد
5. The government's overriding concern is to reduce inflation.
[ترجمه ترگمان]نگرانی اصلی دولت کاهش تورم است
[ترجمه گوگل]نگرانی اصلی دولت این است که تورم را کاهش دهد
6. Their overriding concern is with efficient crime control.
[ترجمه ترگمان]نگرانی اصلی آن ها با کنترل جرم های موثر است
[ترجمه گوگل]دغدغه اصلی آنها کنترل جرم و جنایت است
7. My overriding concern is to raise the standards of state education.
[ترجمه ترگمان]نگرانی اصلی من افزایش استانداردهای آموزش دولتی است
[ترجمه گوگل]نگرانی اصلی من افزایش استاندارد آموزش و پرورش دولتی است
8. Every consideration was subservient to the overriding need to cut costs.
[ترجمه ترگمان]هر یک از ملاحظات تابع نیاز اساسی به کاهش هزینه ها بود
[ترجمه گوگل]هر گونه توجه به نیاز اساسی برای کاهش هزینه ها بود
9. As with Frederick and Catherine, his overriding consideration was the power and well-being of the State.
[ترجمه ترگمان]در مورد فردریک و کاترین، توجه برجسته او قدرت و رفاه کشور بود
[ترجمه گوگل]همانطور که فردریک و کاترین بود، توجه او به قدرت و رفاه دولت بود
10. These drives may have their foundation in the overriding needs to survive and to reproduce.
[ترجمه ترگمان]این درایوهای ممکن است پایه و اساس خود را در مورد نیاز اساسی برای زنده ماندن و تولید مجدد داشته باشند
[ترجمه گوگل]این درایوها ممکن است پایه و اساس خود را در نیازهای اصلی برای زنده ماندن و تکثیر داشته باشند
11. The overriding priority, therefore, was to ensure that the structure of the Party should guarantee its ideological purity.
[ترجمه ترگمان]بنابراین اولویت اصلی تضمین این بود که ساختار حزب باید خلوص ایدئولوژیک خود را تضمین کند
[ترجمه گوگل]بنابراین اولویت اصلی این بود که اطمینان حاصل شود که ساختار حزب باید خلوص ایدئولوژیک آن را تضمین کند
12. The government's overriding concern to ensure domestic stability ruled out the possibility of landless Emancipation.
[ترجمه ترگمان]نگرانی برجسته دولت برای تضمین ثبات داخلی امکان خروج افراد بدون زمین را منتفی دانست
[ترجمه گوگل]نگرانی مهمی که دولت برای اطمینان از ثبات در داخل کشور، امکان از دست رفتن بدون زمین را رد کرد
13. But the overriding image carried every night on the evening news has been one of a woefully inadequate effort.
[ترجمه ترگمان]اما تصویر برجسته هر شب در اخبار عصرگاهی که یکی از woefully تلاش ناکافی بوده است را باخود به همراه داشته است
[ترجمه گوگل]اما تصویر برجسته هر شب در خبرهای شبانه، یکی از تلاش های ناخوشایند بود