بطورثابت یامعین، بطورمقطوع
fixedly
بطورثابت یامعین، بطورمقطوع
انگلیسی به فارسی
بهطور ثابت یا معین ،بهطور مقطوع
به طور ثابت
انگلیسی به انگلیسی
• in a fixed manner; steadily, attentively, watchfully
if you stare fixedly at someone or something, you look at them steadily and continuously.
if you stare fixedly at someone or something, you look at them steadily and continuously.
جملات نمونه
1. I stared fixedly at the statue.
[ترجمه ترگمان]به مجسمه خیره شدم
[ترجمه گوگل]من به طور ثابت در مجسمه تماشا کردم
[ترجمه گوگل]من به طور ثابت در مجسمه تماشا کردم
2. He stared fixedly at the woman in white.
[ترجمه ترگمان]خیره به زن سفیدپوش نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به طور مرتب به زن سفیدپوست نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به طور مرتب به زن سفیدپوست نگاه کرد
3. Taylor was staring fixedly at her.
[ترجمه ترگمان]تیلور به او خیره شده بود
[ترجمه گوگل]تیلور به طور مرتب در او خیره شد
[ترجمه گوگل]تیلور به طور مرتب در او خیره شد
4. Ann stared fixedly at the screen.
[ترجمه ترگمان]ان آن به صفحه خیره شد
[ترجمه گوگل]Ann به صورت ثابت در صفحه ظاهر شد
[ترجمه گوگل]Ann به صورت ثابت در صفحه ظاهر شد
5. Finally, he could do nothing but stare fixedly into those ancient eyes.
[ترجمه ترگمان]در آخر، او هیچ کاری نمی توانست بکند جز خیره شدن به چشم های باستانی
[ترجمه گوگل]در نهایت، او نمیتوانست کاری بکند اما به طور چشمگیری به چشمهای باستانی نگاه کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، او نمیتوانست کاری بکند اما به طور چشمگیری به چشمهای باستانی نگاه کرد
6. Isabel stared fixedly ahead of her, wondering if she had heard aright.
[ترجمه ترگمان]ایزابل به او خیره شده بود، و از خود می پرسید که درست شنیده است یا نه
[ترجمه گوگل]ایزابل به طور مرتب از او چشمک زد و از اینکه آیا واقعا شنیده بود شگفت زده شده بود
[ترجمه گوگل]ایزابل به طور مرتب از او چشمک زد و از اینکه آیا واقعا شنیده بود شگفت زده شده بود
7. The two men were now staring fixedly at each other.
[ترجمه ترگمان]اکنون دو مرد به یکدیگر خیره شده بودند
[ترجمه گوگل]دو مرد در حال حاضر به طور ثابت با یکدیگر خیره شده بودند
[ترجمه گوگل]دو مرد در حال حاضر به طور ثابت با یکدیگر خیره شده بودند
8. Nathan gazed fixedly at her for a moment with an expression she couldn't fathom, then disappeared again.
[ترجمه ترگمان]نیتان لحظه ای به او خیره شد، لحظه ای با حالتی که نمی توانست درک کند، سپس دوباره ناپدید شد
[ترجمه گوگل]ناتان لحظه ای به او نگاه کرد و بیان کرد که او نمیتواند فهمیده و سپس دوباره ناپدید شد
[ترجمه گوگل]ناتان لحظه ای به او نگاه کرد و بیان کرد که او نمیتواند فهمیده و سپس دوباره ناپدید شد
9. He compromised by gazing fixedly into the middle distance, where moorland and forest drifted by and could be contemplated almost casually.
[ترجمه ترگمان]او با خیره شدن به فاصله میانه، جایی که خلنگ زار و جنگل در آن پراکنده بودند و تقریبا با حالتی عادی به آن خیره شده بودند، به خطر افتاد
[ترجمه گوگل]او با نگاه دقیق به فاصله متوسط، جایی که مورنال و جنگل از بین رفته و می تواند تقریبا بطور تصادفی مورد توجه قرار گیرد، به خطر افتاده است
[ترجمه گوگل]او با نگاه دقیق به فاصله متوسط، جایی که مورنال و جنگل از بین رفته و می تواند تقریبا بطور تصادفی مورد توجه قرار گیرد، به خطر افتاده است
10. Rachel stared fixedly at his tanned throat where the white shirt was unbuttoned.
[ترجمه ترگمان]را شل به همان جایی که پیراهن سفیدش باز بود خیره شد
[ترجمه گوگل]راشل به طور منظم در گلو برنزه شده بود که در آن پیراهن سفید بریده شده بود
[ترجمه گوگل]راشل به طور منظم در گلو برنزه شده بود که در آن پیراهن سفید بریده شده بود
11. She stared fixedly at she straight hard stretch of highway.
[ترجمه ترگمان]خیره خیره به سمت راست جاده خیره شد
[ترجمه گوگل]او به طور ثابت در کشش مستقل از بزرگراه خیره شد
[ترجمه گوگل]او به طور ثابت در کشش مستقل از بزرگراه خیره شد
12. Abie peered fixedly at the way ahead.
[ترجمه ترگمان]در حالی که به جلو خیره شده بود به جلو خیره شد
[ترجمه گوگل]ابی با دقت نگاه کرد
[ترجمه گوگل]ابی با دقت نگاه کرد
13. Lorton was staring fixedly at him.
[ترجمه ترگمان]Lorton به او خیره شده بود
[ترجمه گوگل]لورتون به طور ثابت به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]لورتون به طور ثابت به او نگاه کرد
14. As he talked, he was staring fixedly at her.
[ترجمه ترگمان]همچنان که حرف می زد، خیره خیره به او می نگریست
[ترجمه گوگل]همانطور که او گفت، او به طور مرتب در او خیره شد
[ترجمه گوگل]همانطور که او گفت، او به طور مرتب در او خیره شد
پیشنهاد کاربران
به طور گسترده ای
بدون اینکه حواس به جای دیگه پرت بشه
Ann stared fixedly at the screen
Ann stared fixedly at the screen
کلمات دیگر: