1. charlie chaplin's shows used to amuse everyone
نمایش های چارلی چاپلین همه را می خنداند.
2. He could amuse us for hours with his stories of the theater.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها با داستان های خود درباره تئاتر، ساعت ها ما را سرگرم می کرد
[ترجمه گوگل]او می تواند ساعت ها با داستان های تئاتر ما را سرگرم کند
3. The thought seemed to amuse him.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این فکر او را سرگرم می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که فکر می کرد او را خوشحال می کرد
4. Tom makes up stories to amuse his little brother.
[ترجمه ترگمان]تام برای سرگرم کردن برادرش داستان ها تعریف می کند
[ترجمه گوگل]تام داستان ها را برای برادر کوچک خود سرگرم می کند
5. Little things amuse little minds.
[ترجمه iahmadrezam] چیزهای کوچک، ذهن های کوچک را سرگرم میکنند.
[ترجمه ترگمان]چیزهای کوچک ذهن کوچک را سرگرم می کنند
[ترجمه گوگل]چیزهای کوچک سرگرم کردن ذهن کمی است
6. I often amuse myself by reading.
[ترجمه ترگمان]اغلب خودم را با خواندن سرگرم می کنم
[ترجمه گوگل]من اغلب با خواندن خودم را سرگرم می کنم
7. I need distractions. I need to amuse myself so I won't keep thinking about things.
[ترجمه ترگمان] من به حواس پرتی احتیاج دارم باید خودم را سرگرم کنم تا به چیزها فکر نکنم
[ترجمه گوگل]من ناامید کننده هستم من باید خودم را شاد کنم، بنابراین نمی خواهم درباره چیزها فکر کنم
8. I trumped up a story to amuse the children.
[ترجمه ترگمان]من برای سرگرم کردن بچه ها برای سرگرم کردن یک داستان بودم
[ترجمه گوگل]من داستان را برای بچه ها سرگرم کردم
9. She did a silly walk to amuse her friends.
[ترجمه ترگمان]پیاده روی احمقانه ای بود که دوستانش را سرگرم کند
[ترجمه گوگل]او یک پیاده روی احمقانه برای سرگرم کردن دوستانش انجام داد
10. I often amuse myself with reading.
[ترجمه ترگمان]اغلب خودم را با خواندن سرگرم می کنم
[ترجمه گوگل]من اغلب با خواندن خود را سرگرم می کنم
11. Their antics never fail to amuse.
[ترجمه ترگمان]این حرکات عجیب و غریب هرگز باعث تفریح و سرگرمی آن ها نمی شود
[ترجمه گوگل]هرگز آنها را از بین نبرید
12. All my attempts to amuse the children were met with sullen scowls.
[ترجمه ترگمان]تمام تلاش من برای سرگرم کردن بچه ها با ابرو درهم کشیده شد
[ترجمه گوگل]تمام تلاش های من برای سرگرم کردن بچه ها با ناراحتی های ناگهانی روبرو شد
13. The question seemed to amuse him in some way.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این سوال او را به نحوی سرگرم کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که این سوال به نوعی به او شگفت زده شد
14. This will amuse you.
[ترجمه ترگمان]این تو را سرگرم می کند
[ترجمه گوگل]این شما را سرگرم خواهد کرد
15. Doing jigsaws would amuse Amy for hours on end.
[ترجمه ترگمان]کاری که می کردن می کنه می تونه ساعت ها \"امی\" رو سرگرم کنه
[ترجمه گوگل]انجام اره برقی امی را برای ساعت ها سرگرم می کند