کلمه جو
صفحه اصلی

presumable


معنی : قابل استفاده، محتمل، فرض محتمل، قابل استنباط
معانی دیگر : فرضا، احتمالا، انگاری، انگارشی، فر­ محتمل

انگلیسی به فارسی

فرض محتمل، قابل استنباط، قابل استفاده


احتمالا، فرض محتمل، قابل استفاده، قابل استنباط، محتمل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: presumably (adv.)
• : تعریف: capable of being taken for granted; reasonable.

• supposable, conjecturable, can be expected; probable, seemingly, can be assumed

مترادف و متضاد

قابل استفاده (صفت)
abusive, usable, available, useful, operational, utilizable, handy, operative, instrumental, presumable, serviceable

محتمل (صفت)
plausible, contingent, feasible, probable, likely, possible, most likely, odds-on, presumable, verisimilar

فرض محتمل (صفت)
presumable

قابل استنباط (صفت)
presumable

جملات نمونه

1. presumable causes of the disaster.
[ترجمه ترگمان]presumable علل فاجعه
[ترجمه گوگل]علل احتمالی فاجعه

2. Unlike my uncle, I presumable like that bike (bicycle).
[ترجمه ترگمان]بر خلاف عمویم، من آن دوچرخه را دوست دارم (دوچرخه)
[ترجمه گوگل]بر خلاف عموی من، من احتمالا مانند دوچرخه (دوچرخه) است

3. The answer presumable is gonna be that the best version of the personality theory doesn't require item for item, having the very same believes, memories, desires and so forth.
[ترجمه ترگمان]پاسخ به این سوال این خواهد بود که بهترین نسخه از نظریه شخصیت به چیزی برای مورد نیاز ندارد، دارای همان تفکر، خاطرات، امیال و غیره
[ترجمه گوگل]پاسخ احتمالی این است که بهترین نسخه تئوری شخصیت، آیتم مورد نیاز را نداشته باشد، همان اعتقادات، خاطرات، خواسته ها و را داشته باشد

4. Large Prismatic Shard ?From rare items, presumable ilvl 100 or higher.
[ترجمه ترگمان]ساختمان بزرگ ساختمان (شارد)؟ از موارد نادر، presumable ilvl ۱۰۰ یا بالاتر
[ترجمه گوگل]Shard بزرگنمایی؟ از موارد نادر، احتمالا ilvl 100 یا بالاتر

5. The presumable range of initial disturbances for rocket under random excitation has been given.
[ترجمه ترگمان]محدوده presumable اختلالات اولیه برای موشک تحت تهییج تصادفی مشخص شده است
[ترجمه گوگل]محدوده احتمالی اختلالات اولیه برای موشک تحت بروز تصادفی داده شده است

6. The presumable result is an election defeat.
[ترجمه ترگمان]نتیجه presumable یک شکست انتخاباتی است
[ترجمه گوگل]نتیجه احتمالی یک شکست انتخاباتی است

7. Presumable is the honeymoon:"And the approach to making the art works offering my from real life. "
[ترجمه ترگمان]presumable ماه عسل (ماه عسل)است: \" و رویکردی که هنر انجام می دهد، زندگی واقعی من را ارائه می دهد \"
[ترجمه گوگل]احتمالا ماه عسل است و روشی برای ساختن آثار هنری که از زندگی من ارائه می دهد '

8. It is presumable that the occurrence of the external turbulence will rapidly cause an increase of turbulence intensity and a strong sediment transport.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که وقوع آشفتگی خارجی به سرعت باعث افزایش شدت توربولانس و حمل و نقل عمیق رسوب خواهد شد
[ترجمه گوگل]فرض بر این است که وقوع آشفتگی بیرونی به سرعت موجب افزایش شدت آشفتگی و انتقال رسوبات شدید خواهد شد

9. OBJECTIVE To synthesize the presumable bone - targeting nonsteroidal anti - inflammatory agents.
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE برای ترکیب the presumable غیر استروئیدی غیر استروئیدی، عوامل ضد التهاب غیر استروئیدی را هدف قرار می دهد
[ترجمه گوگل]هدف: برای ساختن استخوان احتمالی - هدف قرار دادن عوامل ضد التهاب غیر استروئیدی

10. Harry disappears into his room - where presumable shoes are being put on his feet.
[ترجمه ترگمان]هری در اتاقش ناپدید می شود - جایی که این کفش ها روی پاهایش قرار دارند
[ترجمه گوگل]هری به اتاقش ناپدید می شود - جایی که کفش های احتمالی روی پای او قرار می گیرند

11. You together set out, I put a medicine in the fire heap while every time camps out and let him sponged ample many medicines, and I canned definitely be not presumable to confuse him as well.
[ترجمه ترگمان]تو با هم شروع کردی، من یک دارو را در آتش بخاری گذاشتم، در حالی که همه اردوگاه های زمانی بیرون و اجازه می دادم خیلی دارو مصرف کند، و من مسلما نمی توانستم او را گیج کنم
[ترجمه گوگل]شما با هم کنار گذاشته اید، داروها را در پاشنه آتش قرار داده اید، هر وقت اردوگاه ها را می گذارید و به او اجازه می دهید که بسیاری از داروها را بشویید، و من قطعا مطمئن نیستم که احتمالا او را نیز اشتباه بگیرم

12. Kerrigan, who, incidentally, not wears heels: "As for wearing high heels, probably the more you wear heels, the more presumable you'll develop arthritis. "
[ترجمه ترگمان]kerrigan، که به طور اتفاقی کفش پاشنه بلند پوشیده است، گفت: \" به خاطر پوشیدن کفش های پاشنه بلند، احتمالا بیشتر کفش می پوشند، بیشتر به آرتروز مبتلا خواهید شد \"
[ترجمه گوگل]Kerrigan، که، اتفاقا، پاشنه نمی پوشد 'همانطور که برای پوشیدن پاشنه بلند، احتمالا بیشتر شما کفش پاشنه، احتمال بیشتر شما آرتروز را توسعه می دهد '

13. The state looks after perhaps 150,000 and the rest are presumable fending for themselves.
[ترجمه ترگمان]دولت بعد از حدود ۱۵۰۰۰۰ نفر به نظر می رسد و بقیه برای خود دفاع از خود را حفظ می کنند
[ترجمه گوگل]دولت بعد از آن شاید 150،000 باشد و بقیه احتمالا برای خودشان جذاب هستند

14. For colleagues in the East, the anguish is extra presumable to come via a pay cut.
[ترجمه ترگمان]برای همکاران در شرق، درد و رنج بیشتر از این است که از طریق کاهش دست مزد حاصل شود
[ترجمه گوگل]برای همکاران در شرق، اضطراب بیش از حد ممکن است از طریق کاهش حقوق بپردازد

پیشنهاد کاربران

مفروض

presumable ( adj ) = قابل فرض، قابل حدس، انگاشتی، محتمل، قابل تصور ، قابل انتظار، ظاهراً، احتمالی، قابل استنباط، پیشفرض

examples:
1 - Bioadjustment is sometimes rather subtle, presumable when the damage was not severe.
سازگاری زیست محیطی گاهی اوقات نسبتاً ظریف است ، احتمالاً در شرایطی که آسیب زیاد نباشد قابل تصور است.
2 - So I stand up and walk back into the house, which is by now dark and quiet, presumable because everyone is either asleep or in their room.
بنابراین بلند می شوم و دوباره به خانه می روم ، خانه ای که اکنون تاریک و ساکت است ، و فرض بر این است که همه یا خوابیده اند یا در اتاق خود هستند.
3 - But the prosecution has never questioned him in spite of his presumable violation of the law.
اما دادستانی هرچند علی رغم تخلف احتمالی قانون ، از او هیچ سوالی نکرده است.
4 - This presumable grave had then been covered with a stone cairn which also overlay some of the phase 1 carvings on the large quarried slab.
پس این قبر پیشفرض با یک سنگ قبر پوشانده شده است که همچنین برخی از کنده کاری های مرحله اول را روی تخته سنگ بزرگ پوشش می دهد.
5 - Because of the presumable nonfunctionality, pseudogenes have been regarded as a paradigm of neutral evolution.
به دلیل غیرفعال بودن محتمل، کروموزوم های ناقض به عنوان الگویی از تکامل خنثی در نظر گرفته شده اند.
6 - Social bonding among families and friends, for instance, creates a kind of solidarity of credibility, presumable because of the sense of shared needs.
به عنوان مثال پیوندهای اجتماعی در میان خانواده ها و دوستان ، نوعی همبستگی قابل قبول ایجاد می کند ، که پیشفرض به دلیل احساس نیازهای مشترک است.
7 - Furthermore, abundance of predators on islands that historically had no mammalian predators may help to explain the presumable decrease in nest success.
علاوه بر این ، فراوانی شکارچیان در جزایر که در طول تاریخ هیچ گونه شکارچی پستانداران نداشتند ، ممکن است به توضیح کاهش احتمالی موفقیت آشیانه سازی پستانداران کمک کند.
8 - Exams are coming up and Sally hadn't got all of the books the first time, or so she thought, so it was presumable that she would come back as soon as possible.
امتحانات در حال آمدن است و سالی بار اول همه کتاب ها را نگرفته بود ، یا فکر می کرد ، بنابراین احتمال می رود که او در اسرع وقت برگردد.




کلمات دیگر: