کلمه جو
صفحه اصلی

forehand


معنی : پیشتاز، قسمت ممتاز، سروسینه ودست اسب، جلودار
معانی دیگر : (تنیس و پینگ پونگ و غیره) فورهند، پیش دست (در برابر: پس دست backhand)، (قدیمی) قرارگیری در جلو یا بالا، مزیت، تفوق، برتری، بخشی از اسب که در جلو سوارکار قرار دارد، جلوترین، پیش ترین، از همه جلوتر، سرعمله، مباشر

انگلیسی به فارسی

قسمت ممتاز، مزیت، سرعمله، مباشر، سروسینه ودست اسب، جلودار، پیشتاز


فورهند، پیشتاز، قسمت ممتاز، سروسینه ودست اسب، جلودار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of a stroke in tennis or the like, performed with the palm facing forward.
اسم ( noun )
(1) تعریف: in tennis or the like, a stroke made with the palm forward; forehand stroke.

(2) تعریف: the part of a horse in front of the rider.
قید ( adverb )
• : تعریف: in tennis or the like, with a forehand motion or stroke.

• stroke made with the palm facing outward (tennis)
done with the palm facing outward (tennis); foremost; done in advance
a forehand is a shot in tennis or squash in which the palm of your hand faces the direction in which you are hitting the ball.

مترادف و متضاد

پیشتاز (اسم)
vanguard, forehand

قسمت ممتاز (اسم)
forehand

سرو سینه و دست اسب (اسم)
forehand

جلودار (صفت)
front, forefront, forehand

جملات نمونه

1. a forehand stroke
ضربه ی پیش دست

2. The forehand stroke should be fluid and well balanced.
[ترجمه ترگمان]سکته forehand باید سیال و متعادل باشد
[ترجمه گوگل]سکته پیشانی باید مایع و متعادل باشد

3. He served to his opponent's forehand.
[ترجمه ترگمان]به سر s خدمت می کرد
[ترجمه گوگل]او به طرف مقابلش خدمت کرده است

4. She has a strong forehand drive .
[ترجمه ترگمان] اون یه هارد forehand قوی داره
[ترجمه گوگل]او یک راننده قوی دارد

5. His forehand is his weakest shot.
[ترجمه ترگمان]forehand او ضعیف ترین گلوله او است
[ترجمه گوگل]فورهند او ضربۀ ضعیفی است

6. She hit a forehand volley into the net.
[ترجمه ترگمان]یکی از volley را به تور کوبید
[ترجمه گوگل]او یک دروازه فورهند را به داخل دروازه زد

7. Hit the ball to her forehand.
[ترجمه ترگمان] توپ رو بزن به سرش
[ترجمه گوگل]ضربه زدن به توپ را به طرف مقابلش

8. But Pierce's forehand saved her on both occasions.
[ترجمه ترگمان]اما forehand پیرس او را در هر دو جا نجات داد
[ترجمه گوگل]اما پیش از آن پیرس در هر دو مورد او را نجات داد

9. She has a strong forehand.
[ترجمه ترگمان] اون یه forehand قوی داره
[ترجمه گوگل]او فورهند قوی دارد

10. The dominant eye related to the line of forehand drive.
[ترجمه ترگمان]چشم غالب مربوط به خط تولید forehand است
[ترجمه گوگل]چشم غالب مربوط به خط فرماندهی درایو

11. He found the flow on his forehand and got a easy win.
[ترجمه ترگمان]او جریان را در forehand پیدا کرد و برد آسانی بدست آورد
[ترجمه گوگل]او جریانش را در فورد خود پیدا کرد و پیروزی آسان کرد

12. Is where of art of forehand of laser myopia correct more authoritative?
[ترجمه ترگمان]آیا از هنر of لیزری قدرت authoritative بیشتری برخوردار است؟
[ترجمه گوگل]آیا جایی از هنر پیش بینی لیپوساکی نزدیک است که معتبرتر است؟

13. To hit the runaround forehand, remember to backpedal quickly and keep your racquet up high as you move into position. Once there, be sure to swing out and give the ball a ride.
[ترجمه ترگمان]برای ضربه زدن به runaround، به یاد داشته باشید که به سرعت عقب نشینی کنید و راکت تان را بالا نگه دارید یک دفعه به آنجا بروید و به توپ ضربه بزنید
[ترجمه گوگل]برای ضربه زدن به طرف جلو، به یاد داشته باشید که به سرعت به عقب رانده شده و رککت خود را تا زمانی که موقعیت را به حرکت در می آورید بالا نگه دارید پس از آن، مطمئن شوید که نوسان کنید و توپ را سوار کنید

14. And it gives you that forehand volley up the middle to poach on my returns.
[ترجمه ترگمان]و این باعث میشه که forehand از وسط بیاد تا به من تجاوز کنه
[ترجمه گوگل]و آن را به شما می دهد که فورهند وسط وسط به دست زدن به بازگشت من است

a forehand stroke

ضربه‌ی پیش‌دست


پیشنهاد کاربران

ضربه راکت بدمینتون به توپ با کف دست

اندام های قدامی


کلمات دیگر: