(noun) سند، مدرک (verb transitive) مستند کردن، با مدرک ثابت کردن، سند ارائه دادن برای، مدرک آوردن برای، سندیت دادن
documented
(noun) سند، مدرک (verb transitive) مستند کردن، با مدرک ثابت کردن، سند ارائه دادن برای، مدرک آوردن برای، سندیت دادن
انگلیسی به انگلیسی
• recorded as evidence, substantiated
جملات نمونه
1. He documented the destruction he observed during the Cosovo War.
[ترجمه ترگمان]او ویرانگری را که در طول جنگ Cosovo مشاهده کرد، مستند کرد
[ترجمه گوگل]وی ضایعاتی را که در جنگ کوزوو مشاهده کرد، تایید کرد
[ترجمه گوگل]وی ضایعاتی را که در جنگ کوزوو مشاهده کرد، تایید کرد
2. This book is a carefully documented biography.
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک زندگینامه به دقت مستند است
[ترجمه گوگل]این کتاب بیوگرافی با دقت مستند است
[ترجمه گوگل]این کتاب بیوگرافی با دقت مستند است
3. The results are documented in Chapter
[ترجمه ترگمان]نتایج در فصل مستند شده اند
[ترجمه گوگل]نتایج در فصل نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]نتایج در فصل نشان داده شده است
4. The life of Marx is remarkably well documented.
[ترجمه ترگمان]زندگی مارکس به طور قابل ملاحظه ای مستند شده است
[ترجمه گوگل]زندگی مارکس به خوبی قابل ثبت است
[ترجمه گوگل]زندگی مارکس به خوبی قابل ثبت است
5. The film documented the development of our country during the 50 years.
[ترجمه ترگمان]این فیلم توسعه کشور ما را در طول ۵۰ سال ثبت کرده است
[ترجمه گوگل]این فیلم مستند توسعه کشور ما در طول 50 سال است
[ترجمه گوگل]این فیلم مستند توسعه کشور ما در طول 50 سال است
6. It is well documented that men die younger than women.
[ترجمه ترگمان]مستند است که مردان نسبت به زنان جوان می میرند
[ترجمه گوگل]به خوبی مستند شده است که مردان جوانتر از زنان می میرند
[ترجمه گوگل]به خوبی مستند شده است که مردان جوانتر از زنان می میرند
7. Causes of the disease have been well documented.
[ترجمه ترگمان]علل این بیماری به خوبی ثبت شده است
[ترجمه گوگل]علل این بیماری به خوبی ثبت شده است
[ترجمه گوگل]علل این بیماری به خوبی ثبت شده است
8. This work is documented in the scientific literature.
[ترجمه ترگمان]این اثر در ادبیات علمی ثبت شده است
[ترجمه گوگل]این کار در ادبیات علمی مستند شده است
[ترجمه گوگل]این کار در ادبیات علمی مستند شده است
9. This assumption is much more fully and graphically documented from Volunteers' correspondence.
[ترجمه ترگمان]این فرض به طور کامل و به صورت گرافیکی از مکاتبات داوطلبان ثبت شده است
[ترجمه گوگل]این فرضیه از مکاتبات داوطلبان بسیار بیشتر و دقیقتر است
[ترجمه گوگل]این فرضیه از مکاتبات داوطلبان بسیار بیشتر و دقیقتر است
10. The TCP/IP implementation is still poorly documented.
[ترجمه ترگمان]پیاده سازی TCP \/ IP هنوز به طور ضعیفی مستند نشده است
[ترجمه گوگل]پیاده سازی TCP / IP همچنان ضعیف است
[ترجمه گوگل]پیاده سازی TCP / IP همچنان ضعیف است
11. His time as Governor of Madras is well documented and is regarded as having been very successful.
[ترجمه ترگمان]زمان او به عنوان فرماندار مدرس به خوبی مستندسازی شده است و به عنوان یک موفقیت بسیار موفق تلقی می شود
[ترجمه گوگل]زمان او به عنوان فرماندار مدرس به خوبی ثبت شده است و به عنوان بسیار موفق به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]زمان او به عنوان فرماندار مدرس به خوبی ثبت شده است و به عنوان بسیار موفق به نظر می رسد
12. Once documented the data can be rearranged in a way that reveals how you can reorganize matters to give you more time.
[ترجمه ترگمان]زمانی که داده ها را مستندسازی کنید، می تواند به طریقی که نشان می دهد چطور می توانید موضوعات را دوباره سازماندهی کنید تا زمان بیشتری به شما بدهد، مرتب شوند
[ترجمه گوگل]پس از ثبت، داده ها را می توان به گونه ای تنظیم کرد که نشان می دهد چگونه می توانید مسائل را دوباره مرتب کنید تا زمان بیشتری را به شما بدهد
[ترجمه گوگل]پس از ثبت، داده ها را می توان به گونه ای تنظیم کرد که نشان می دهد چگونه می توانید مسائل را دوباره مرتب کنید تا زمان بیشتری را به شما بدهد
13. Process assessments compare the documented care with what is accepted as optimum practice based on current scientific nutrition knowledge and expert opinion.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی های فرآیند نسبت به آنچه که به عنوان یک عمل بهینه براساس دانش تغذیه علمی فعلی و نظر متخصص پذیرفته شده است، مقایسه می شود
[ترجمه گوگل]ارزیابی های فرایند ها، مراقبت های مستند را با آنچه که به عنوان عمل مطلوب بر اساس دانش موجود در علم تغذیه و نظر کارشناسان پذیرفته شده، مقایسه می کند
[ترجمه گوگل]ارزیابی های فرایند ها، مراقبت های مستند را با آنچه که به عنوان عمل مطلوب بر اساس دانش موجود در علم تغذیه و نظر کارشناسان پذیرفته شده، مقایسه می کند
14. This of course has been well documented in the tragic cases of children suffering from abuse.
[ترجمه ترگمان]البته این موضوع در پرونده های تاسف بار کودکانی که از آزار و اذیت رنج می برند، به خوبی ثبت شده است
[ترجمه گوگل]این البته در پرونده های غم انگیز کودکان مبتلا به سوء استفاده مستند شده است
[ترجمه گوگل]این البته در پرونده های غم انگیز کودکان مبتلا به سوء استفاده مستند شده است
15. The best documented measure of severity was a simple classification based on each patient's initial state of distress on presentation.
[ترجمه ترگمان]بهترین معیار مستند سازی شدت، یک طبقه بندی ساده براساس وضعیت اولیه بیمار در هنگام معرفی بود
[ترجمه گوگل]بهترین معیار شدت ثبت شده، طبقه بندی ساده ای بود که بر اساس وضعیت اولیه ناراحتی هر بیمار در هنگام ارائه است
[ترجمه گوگل]بهترین معیار شدت ثبت شده، طبقه بندی ساده ای بود که بر اساس وضعیت اولیه ناراحتی هر بیمار در هنگام ارائه است
پیشنهاد کاربران
ثبت شده
سند دار، ثبتی، مستند
تایید شده
مدون
مستند شده
documented ( adj ) = ثابت شده، مستند شده، مستند، محقق، ثبت شده
Definition = با شواهد مکتوب اثبات شده ( به ثبت رسیده ) /
مترادف : proven
مثال:
1 - He had documented proof that the bank had made an error.
او مدرک مستندی داشت مبنی بر اینکه بانک خطایی انجام داده است.
2 - the medicinal values of garlic are well - documented
ارزش دارویی سیر کاملاً ثابت شده است.
Definition = با شواهد مکتوب اثبات شده ( به ثبت رسیده ) /
مترادف : proven
مثال:
1 - He had documented proof that the bank had made an error.
او مدرک مستندی داشت مبنی بر اینکه بانک خطایی انجام داده است.
2 - the medicinal values of garlic are well - documented
ارزش دارویی سیر کاملاً ثابت شده است.
کلمات دیگر: