کلمه جو
صفحه اصلی

concoction


معنی : ترکیب
معانی دیگر : معجون

انگلیسی به فارسی

ترکیب، معجون، آمیزه، برساخته


من درآورده، تمهید، از خود درآوردن


معجون، ترکیب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: something concocted, esp. a mixture of liquids.

(2) تعریف: the act of concocting.

• brew, potion; invention, contrivance
a concoction is something that has been made out of several things mixed together.

مترادف و متضاد

ترکیب (اسم)
consolidation, conjugation, conformation, synthesis, blend, admixture, combination, composition, syntax, mixture, compound, melange, confection, structure, physique, form, feature, commixture, concoction, making, contexture, zygosis, makeup

creation, blend


Synonyms: brew, combination, compound, contrivance, intention, medley, mixture, plan, preparation, project, solution


جملات نمونه

1. Do you expect me to drink this vile concoction?
[ترجمه ترگمان]انتظار داری این معجون رو بخورم؟
[ترجمه گوگل]آیا شما انتظار دارید که این نوشیدنی فریبنده را بنوشید؟

2. Jell-O shots are a bizarre concoction of sweet gelatin and vodka.
[ترجمه ترگمان]عکس های Jell - ای ترکیبی عجیب از ژلاتین شیرین و ودکا هستند
[ترجمه گوگل]عکس های Jell-O یک شکلات عجیب و غریب ژلاتین شیرین و ودکا هستند

3. Even a low-cal concoction can make us feel that we're getting our just deserts.
[ترجمه ترگمان]حتی یک راکت کوتاه هم می تواند ما را وادار کند که احساس کنیم داریم just را به دست می گیریم
[ترجمه گوگل]حتی یک تخطی کم، باعث می شود ما احساس کنیم که ما فقط بیابان هایمان را می گیریم

4. The ingredients of this particular concoction included garlic, mustard seed, tamarind and cream of tartar.
[ترجمه ترگمان]مواد اولیه این معجون خاص شامل سیر، دانه خردل، tamarind و کرم ایرانی بود
[ترجمه گوگل]مواد تشکیل دهنده این ترکیب خاص عبارتند از سیر، دانه خردل، تامارند و کرم تارتار

5. This is a typically preposterous concoction, with tiger stripes on the long seat, horse heads for arms.
[ترجمه ترگمان]این یک معجون عجیب و غریب است با نوارهای ببر روی صندلی بلند و سره ای اسب برای اسلحه
[ترجمه گوگل]این یک گدایی معمولی بی نظیر است، با نوار های ببری در صندلی بلند، سر اسب برای بازوها

6. This unlikely concoction was one of the more important pharmacological advances in the history of medicine, albeit for the wrong reasons.
[ترجمه ترگمان]این معجون غیر ممکن یکی از پیشرفت های دارویی مهم در تاریخ پزشکی، البته به دلایل غلط بود
[ترجمه گوگل]این نکته بعید است یکی از مهمترین پیشرفت های دارویی در تاریخ پزشکی است، گرچه به دلایل غلط

7. The same concoction is still used today for treatment of dropsy, a disease where excess fluid collects in the body tissues.
[ترجمه ترگمان]این معجون هنوز هم امروزه برای درمان استسقا، بیماری که در آن مایع اضافی در بافت های بدن جمع می شود مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]همانند امروزه برای درمان قطره قطره، که در آن مایع مایع در بافت بدن جمع آوری می شود، هنوز هم مورد استفاده قرار می گیرد

8. I remember that after being dosed with the concoction - your mouth was dry for hours afterwards.
[ترجمه ترگمان]به خاطر دارم که بعد از این که به معجون آغشته شد، بعد از چند ساعت، دهان تو خشک شد
[ترجمه گوگل]من به یاد می آورم که بعد از اینکه ذائقه خود را از دست داد، دهانش بعد از ظهر خشک شد

9. A spine-tingling vocal concoction that gives Trick Baby its primary focus.
[ترجمه ترگمان]یک ترکیب vocal با ستون فقرات که توجه اولیه خود را به کودک جلب می کند
[ترجمه گوگل]تمرکز آوازی ستون فقرات که به Trick Baby اهمیت می دهد

10. He sipped the concoction cautiously.
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط معجون را نوشید
[ترجمه گوگل]او با احتیاط مجددا گزید

11. Marie selects a fantasy concoction for our salad.
[ترجمه ترگمان]ماری یک معجون فانتزی را برای سالاد ما انتخاب می کند
[ترجمه گوگل]ماری برای ذائقه ما یک فانتزی را انتخاب می کند

12. He manufactured a concoction of such awesome vileness that it defies, even now, reasonable description.
[ترجمه ترگمان]او یک معجون از این فساد فوق العاده درست کرد که حتی در حال حاضر، یک توصیف منطقی است
[ترجمه گوگل]او ساخت چنین عجیب و غریبی را ایجاد کرد که حتی حتی توضیحات معقول را نیز برطرف می کند

13. His winning concoction was Macadamia Fudge Torte: chocolate cake with fudge-filled cavities, topped by macadamia nut streusel.
[ترجمه ترگمان]معجون پیروزی او macadamia فاج بود: کیک شکلاتی با cavities پر از شکلات و topped پر از شکلات macadamia
[ترجمه گوگل]شکلات برنده او، کیک شکلاتی Macadamia Fudge Torte با حفره های پر شده بود، که به وسیله مهره های مهره macadamia بالا می آمد

14. This was a concoction one would throw out in chemistry lab or wash the sinks with after a failed experiment.
[ترجمه ترگمان]این یک concoction بود که در آزمایشگاه شیمی به بیرون پرتاب می شد و یا the را با یک تجربه ناموفق بشویید
[ترجمه گوگل]این یک تلنگر بود که در آزمایشگاه شیمی بیرون کشید یا پس از یک آزمایش شکست خورده، غرق شد

پیشنهاد کاربران

ترکیب، معجون،

ترکیب، مخلوط
A mixture of things


کلمات دیگر: