1. His grandfather was a Muslim cleric.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگش یک روحانی مسلمان بود
[ترجمه گوگل]پدربزرگش یک روحانی مسلمان بود
2. Such questions are distasteful for a fastidious cleric who thinks of sexuality as a loss of self-control.
[ترجمه ترگمان]چنین سوالاتی برای یک روحانی fastidious که در مورد تمایلات جنسی به عنوان فقدان کنترل خود فکر می کند، ناخوشایند هستند
[ترجمه گوگل]چنین سوالاتی برای یک روحانی خجالتی است که فکر می کند که جنسیت به عنوان از دست دادن خود کنترل است
3. The elderly cleric was standing in the doorway in his surplice to welcome them.
[ترجمه ترگمان]راهب پیر در آستانه در ایستاده بود و به آن ها خوش آمد می گفت
[ترجمه گوگل]روحانی سالخورده در کنار دروازه خود ایستاده بود تا از آنها خوشش بیاید
4. Martin was patient with the lad, knowing the cleric would someday succeed him as bishop.
[ترجمه ترگمان]مارتین بیمار بود و می دانست که راهب روزی موفق خواهد شد که او را به عنوان یک اسقف موفق کنند
[ترجمه گوگل]مارتین با این پسر بیمار بود، دانست که روحانی او را بعنوان یک اسقف پیروز خواهد کرد
5. Unrest set off by silencing of cleric.
[ترجمه ترگمان]ناآرامی با ساکت کردن روحانی به راه افتاد
[ترجمه گوگل]ناآرامی با خاموش کردن روحانی راه اندازی شد
6. Despite his phony credentials as a cleric, Guinness felt strongly that the reality of this trust was important.
[ترجمه ترگمان]با وجود اعتبار جعلی او به عنوان یک روحانی، گینس قویا احساس کرد که واقعیت این اعتماد مهم است
[ترجمه گوگل]گینس با وجود مدارک معتبر خود به عنوان یک روحانی، قویا احساس کرد که واقعیت این اعتماد مهم است
7. But her smile died as the cleric went on.
[ترجمه ترگمان]اما همچنان که راهب ادامه می داد، لبخندش محو شد
[ترجمه گوگل]اما لبخند او به عنوان روحانی ادامه یافت
8. An educated cleric well versed in Shia theology, he presents reasoned arguments for the beliefs of the conservative establishment.
[ترجمه ترگمان]یک روحانی تحصیل کرده که در الهیات شیعه تبحر دارد، دلایل منطقی برای اعتقادات تاسیس محافظه کاران را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]یک روحانی تحصیل کرده که در الهیات شیعه به خوبی شناخته شده است، او استدلال منطقی را برای اعتقادات استقرار محافظه کارانه ارائه می دهد
9. Muhammad Tantawi, Egypt's senior cleric, died in Saudi Arabia, aged 8
[ترجمه ترگمان]محمد طنطاوی روحانی ارشد مصر در عربستان سعودی در ۸ سالگی درگذشت
[ترجمه گوگل]محمد تانتاوی، روحانیون ارشد مصر، در سن 8 سالگی در عربستان سعودی کشته شد
10. The cleric gains access to the following spells at the specified spell level: Lionheart, Hold Monster, Mass Hold Person .
[ترجمه ترگمان]این روحانی به افسون های زیر در سطح افسون ویژه دسترسی پیدا می کند: Lionheart، هیولا را نگه دارید، فرد را نگه دارید
[ترجمه گوگل]روحانیون دسترسی به جادوهای زیر را در سطح طلسم مشخص Lionheart، نگه داشتن هیولا، توده نگه داشتن شخص
11. Aides to a radical Shiite Muslim cleric meet with a key Sunni group in Iraq to ease sectarian tensions amid a spree of violence that's killed hundreds.
[ترجمه ترگمان]دستیاران یک روحانی مسلمان شیعه تندرو، با یک گروه سنی کلیدی در عراق دیدار می کنند تا تنش های فرقه ای را در میان موج خشونت که صدها تن را به قتل می رساند، کاهش دهند
[ترجمه گوگل]کمک کنندگان به یک روحانی مسلمان شیعه، با یک گروه کلیدی سنی در عراق ملاقات می کنند تا تنش های فرقه ای را در میان زلزله های خشونت هایی که صدها نفر کشته شده است، کاهش دهد
12. The cleric, Grand Mufti Ahmad Badreddine Hassoun, is considered a close supporter of Assad's regime and has echoed its claims that the unrest in Syria is the result of a foreign conspiracy.
[ترجمه ترگمان]روحانی بزرگ، احمد Badreddine حسون، یکی از حامیان نزدیک رژیم اسد محسوب می شود و ادعاهای خود مبنی بر اینکه ناآرامی در سوریه نتیجه یک توطئه خارجی است را منعکس کرده است
[ترجمه گوگل]روحانیون، مفتی احمد بدرالدین حسون، حامی حامی رژیم اسد محسوب می شوند و ادعاهای خود را مبنی بر این که ناآرامی ها در سوریه نتیجه توطئه خارجی است، مطرح می شود
13. A cleric ranking just below a priest in the Anglican, Eastern Orthodox, and Roman churches.
[ترجمه ترگمان]یک روحانی در پایین یک روحانی در کلیسای Anglican، ارتودوکس شرقی و کلیسای رم قرار دارد
[ترجمه گوگل]یک روحانی رتبه بندی درست در زیر یک کشیش در Anglican، Orthodox شرقی و کلیساهای رومی
14. Iranian reformists regarded the cleric as the spiritual patron of their movement.
[ترجمه ترگمان]اصلاح طلبان ایرانی این روحانی را حامی روحانی جنبش خود قلمداد کردند
[ترجمه گوگل]اصلاح طلبان ایران روحانی را به عنوان حامی روحانی جنبش خود در نظر می گیرند