• recover from something, forget something
get over something
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
Recover from an illness or bad experience.
بر چیزی ( بیماری ) فایق آمدن، بهبود پیدا کردن
۱. to accept an unpleasant fact or situation after dealing with it for a while
قبول کردن و کنار آمدن با مسئله یا موقعیتی ناخوش آیند پس از مدتی سر کردن با آن ( بیخیال شدن )
( They’re upset that you didn’t call, but they’ll get over it )
۲. to return to your usual state of health or happiness after having a bad or unusual experience, or an illness
به حالت سلامتی و یا شادی همیشگی برگشتن پس از طی کردن مدتی با تجربه ای بد یا غیرمعمول و یا یک مریضی
( She’s just getting over the flu )
قبول کردن و کنار آمدن با مسئله یا موقعیتی ناخوش آیند پس از مدتی سر کردن با آن ( بیخیال شدن )
( They’re upset that you didn’t call, but they’ll get over it )
۲. to return to your usual state of health or happiness after having a bad or unusual experience, or an illness
به حالت سلامتی و یا شادی همیشگی برگشتن پس از طی کردن مدتی با تجربه ای بد یا غیرمعمول و یا یک مریضی
( She’s just getting over the flu )
کنار اومدن با یه مسئله یا موضوعی
مثال :
. she never got over the death of her son
هیچ وقت با مرگ پسرش کنار نیومد .
میتونید به کانال اینستاگرام من سر بزنید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر .
languageyar@
مثال :
. she never got over the death of her son
هیچ وقت با مرگ پسرش کنار نیومد .
میتونید به کانال اینستاگرام من سر بزنید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر .
languageyar@
کلمات دیگر: