باروش، ازروی اسلوب، باقاعده
methodically
باروش، ازروی اسلوب، باقاعده
انگلیسی به فارسی
روشنائی
انگلیسی به انگلیسی
• in a methodical manner; systematically; orderly; according to procedure
جملات نمونه
1. he examined the data methodically and patiently
او داده ها را با نظم و شکیبایی بررسی کرد.
2. She methodically put the things into her suitcase.
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط اشیا را در چمدانش می گذاشت
[ترجمه گوگل]او به روشنی همه چیز را در چمدانش قرار داده است
[ترجمه گوگل]او به روشنی همه چیز را در چمدانش قرار داده است
3. Being accustomed to working methodically, I tried at first to arrange the photographs in order of importance.
[ترجمه ترگمان]چون عادت داشت با اسلوب و اسلوب کار کند، اول سعی کردم که عکس ها را مرتب کنم
[ترجمه گوگل]به طور متداول با روش کار متداول، ابتدا سعی کردم عکس ها را به ترتیب اهمیت ترتیب دهم
[ترجمه گوگل]به طور متداول با روش کار متداول، ابتدا سعی کردم عکس ها را به ترتیب اهمیت ترتیب دهم
4. He went through the papers methodically, one by one.
[ترجمه ترگمان]یکی یکی کاغذها را مرتب کرد
[ترجمه گوگل]او از طریق مقالات به طور متناوب، یک به یک رفت
[ترجمه گوگل]او از طریق مقالات به طور متناوب، یک به یک رفت
5. They sorted slowly and methodically through the papers.
[ترجمه ترگمان]آهسته و با اسلوب در میان کاغذها جمع شدند
[ترجمه گوگل]آنها از طریق مقالات به صورت آهسته و روشمند مرتب شدند
[ترجمه گوگل]آنها از طریق مقالات به صورت آهسته و روشمند مرتب شدند
6. Cussane worked quickly and methodically.
[ترجمه ترگمان]Cussane سریع و منظم کار می کرد
[ترجمه گوگل]کوسن به سرعت و روش کار کرد
[ترجمه گوگل]کوسن به سرعت و روش کار کرد
7. Jonadab was not to be hurried and methodically finished changing into his working clothes before putting in an appearance.
[ترجمه ترگمان]پیش از این که سر و وضع خود را عوض کند، با شتاب لباس کار خود را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]Jonadab قبل از قرار دادن ظاهر، باید سریعا متوقف شود و به طور متداول به لباس های لباس او تبدیل شود
[ترجمه گوگل]Jonadab قبل از قرار دادن ظاهر، باید سریعا متوقف شود و به طور متداول به لباس های لباس او تبدیل شود
8. John sips a glass of white wine methodically.
[ترجمه ترگمان]جان یک لیوان شراب سفید را به طور منظم قورت می دهد
[ترجمه گوگل]جان یک لیوان شراب سفید را به طور متداول سوار می کند
[ترجمه گوگل]جان یک لیوان شراب سفید را به طور متداول سوار می کند
9. Cut small pieces and chew methodically with your mouth totally closed.
[ترجمه ترگمان]تکه های کوچک را ببرید و با روش منظم دهان خود را به طور کامل ببندید
[ترجمه گوگل]قطعه های کوچک را بریزید و به روشنی جویدن کنید و دهانتان کاملا بسته شود
[ترجمه گوگل]قطعه های کوچک را بریزید و به روشنی جویدن کنید و دهانتان کاملا بسته شود
10. Enemy aircraft swarmed overhead, methodically searching each gully and outcrop.
[ترجمه ترگمان]هواپیماهای دشمن از بالای سرشان بالا و پایین می رفتند و به طور منظم هر gully و outcrop را جستجو می کردند
[ترجمه گوگل]هواپیما دشمن سرازیر شده است، به طور متداول در جستجوی هر گلی و تباهی
[ترجمه گوگل]هواپیما دشمن سرازیر شده است، به طور متداول در جستجوی هر گلی و تباهی
11. Technicians methodically summarized the information from the various operating units to transmit data.
[ترجمه ترگمان]تکنسین ها از واحدهای عملیاتی مختلف برای انتقال داده ها خلاصه شده اند
[ترجمه گوگل]تکنسین ها به طور متناوب اطلاعات را از واحدهای عملیاتی مختلف برای انتقال داده ها خلاصه می کنند
[ترجمه گوگل]تکنسین ها به طور متناوب اطلاعات را از واحدهای عملیاتی مختلف برای انتقال داده ها خلاصه می کنند
12. You need enough space to work methodically in order to gear up correctly.
[ترجمه ترگمان]شما به اندازه کافی به فضای کافی برای کار منظم نیاز دارید تا بتوانید به درستی لوازم را آماده کنید
[ترجمه گوگل]شما به اندازه کافی فضا برای کار به صورت متناوب نیاز دارید تا به طور صحیح دنده شوید
[ترجمه گوگل]شما به اندازه کافی فضا برای کار به صورت متناوب نیاز دارید تا به طور صحیح دنده شوید
13. I used to write more methodically.
[ترجمه ترگمان]من عادت داشتم که بیشتر از این بنویسم
[ترجمه گوگل]من از روش های نوشتن استفاده می کنم
[ترجمه گوگل]من از روش های نوشتن استفاده می کنم
14. His interactions came mostly with games, which he methodically tended to win.
[ترجمه ترگمان]تعاملات او بیشتر با بازی ها همراه بود، که به طور خاص تمایل داشت برنده شود
[ترجمه گوگل]تعاملات او عمدتا با بازی ها بود، که به طور متداول تمایل به پیروزی داشت
[ترجمه گوگل]تعاملات او عمدتا با بازی ها بود، که به طور متداول تمایل به پیروزی داشت
پیشنهاد کاربران
بصورت تئوریک
با متد معین
methodically ( adv ) = systematically ( adv )
به معناهای: به طور سازمان یافته، با روش معین، به طور نظام مند، با قاعده ای مشخص
به معناهای: به طور سازمان یافته، با روش معین، به طور نظام مند، با قاعده ای مشخص
کلمات دیگر: