کثیف کردن
mess up
انگلیسی به فارسی
گند زدن، خرابکاری کردن
سنبل کردن
کاری را اشتباه انجام دادن
چوب لای چرخ گذاشتن
آسیب زدن
با خشونت رفتار کردن
مغشوش کردن، مختل کردن
انگلیسی به انگلیسی
a mess-up is a situation in which something has been done very badly or wrongly; an informal word.
مترادف و متضاد
disorder, dirty
Synonyms: befoul, besmirch, bobble, bollix, botch, bungle, clutter, confuse, damage, derange, destroy, disarrange, discompose, dishevel, disorganize, disturb, foul, goof up, gum up, jumble, litter, louse up, muddle, pollute, ruin, rummage, scramble, screw up, smear, soil, spoil, unsettle, upset
Antonyms: arrange, order, organize, tidy
Cause a problem with; to introduce an error or mistake in; to make muddled or confused; spoil; ruin
Botch, bungle; to perform poorly on
Make a mistake; to do something incorrectly; to perform poorly
Cause (another person) to make unwanted mistakes in a given task (usually through distraction or obnoxious behavior)
Damage; injure
Manhandle; beat up; rough up
Discombobulate, utterly confuse (or confound psychologically; to throw into a state of mental disarray)
جملات نمونه
[ترجمه گوگل]او فرصتی دیگر داشت و نمی خواست دوباره به هم بزند
[ترجمه گوگل]موهای خود را از بین ببرید: من فقط آن را شانه کرده ام
[ترجمه گوگل]این کل تجزیه و تحلیل را از بین می برد
[ترجمه گوگل]احتمال دارد که آنها از بین بروند؟
[ترجمه گوگل]او نمی خواست وضعیت را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]اگر اکنون لغو شوید، همه ی دستورات من را از بین می برید
[ترجمه گوگل]چرا Corbett این خراب کردن را پاک کرد؟
[ترجمه گوگل]از بین بردن، زیرا اگر شما از بین بردن، شما می توانید بیش از حد و یا با حسابرسی مواجه شوید
[ترجمه گوگل]این خوب است زیرا برنامه کاری ما را از بین نمی برد
[ترجمه گوگل]اتاق نشیمن را از هم جدا نکنید - امشب شرکتیم
[ترجمه گوگل]فقط پیراهن خود را بیرون بکشید و موهایش را کم کم بشوید، و دوستانش خوشحال خواهند شد
[ترجمه گوگل]چگونه سوپ گوجه فرنگی را از بین ببرید؟
[ترجمه گوگل]ایزوتوپ های دیگر کارهای واکنش هسته ای را از بین می برند
[ترجمه گوگل]A چطور می توانستید این دو مورد را خیلی بد بگذارید؟ چی شد؟
[ترجمه گوگل]مادر ما را هشدار داد تا کف تمیز را از بین ببرد
پیشنهاد کاربران
اما mess بتنهایی در لفظ عامیانه بمعنای درگیر شدن
They won't mess with her
آنها نمیخوان با او درگیر بشن
برای مثال: من به فلان جا نمی رم چون اون کار رو به بد ترین شکل ممکن انجام میدم.
# زبان سرای ماندورا
چیزی رو به بد ترین شکل انجام دادن خراب کردن بهم ریختن
مثال:?Isn't she messing up in class
یعنی:در کلاس، شلوغ نمیکنه؟
☺متشکرم که این توضیح را خواندید. ☺
i'm just messing up with you که یعنیدارم فقط اذیت / شوخی میکنم یا حتی میشه گفت که دارم باهات کل کل میکنم
I'm just messing up with you
که یعنی من فقط دارم اذیتت میکنم یا دارم باهات شوخی میکنم یا کل کل میکنم