کلمه جو
صفحه اصلی

give way to


1- عقب نشینی کردن، خود را کنار کشیدن 2- دستخوش چیزی شدن، به عملی پرداختن

انگلیسی به فارسی

جایگزین شدن، عرصه را (برای کسی یا چیزی) خالی کردن


راه باز کردن، خود را کنار کشیدن


از پای درآمدن، مقهور شدن، کوتاه آمدن


انگلیسی به انگلیسی

• yield to, surrender to

مترادف و متضاد

Be replaced by something better (or cheaper or more modern)


Allow a vehicle to pass in front.


Surrender to strong emotions


جملات نمونه

1. You must give way to any pedestrians on the crossing.
[ترجمه گزنی] شما باید به عابر پیاده رویخط عابر اجازه عبور دهید
[ترجمه ترگمان]شما باید راه گذر از عابر پیاده را پیاده کنید
[ترجمه گوگل]شما باید به هر پیاده روی عبور کنید

2. When entering a roundabout, give way to any traffic already on it.
[ترجمه ترگمان]زمانی که وارد یک میدان می شود، به هر ترافیک که قبلا روی آن است، بروید
[ترجمه گوگل]هنگام ورود به محوطه، به هر ترافیکی که در حال حاضر بر روی آن است، راه ندهید

3. In Britain, give way to cars coming from the right.
[ترجمه ترگمان]در بریتانیا، به ماشین هایی که از سمت راست می آیند بدهید
[ترجمه گوگل]در بریتانیا، به اتومبیل هایی که از سمت راست می آیند بیرون بگذارید

4. Give way to traffic coming from the left.
[ترجمه ارمغان] به ماشین هایی که از سمت چپ می آیند راه بده.
[ترجمه ترگمان] از سمت چپ به سمت ترافیک حرکت کن
[ترجمه گوگل]راه را برای ترافیک از سمت چپ بگذارید

5. A powered vessel should give way to sail — it is an unwritten rule of the sea.
[ترجمه ترگمان]یک کشتی با قدرت حرکت می کند - این یک قانون نانوشته در دریاست
[ترجمه گوگل]یک کشتی ماهیگیری باید به جایی برسد - این یک قاعده دریایی است

6. Give way to traffic already on the roundabout.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر در میدان به ترافیک برخورد کنید
[ترجمه گوگل]راه را برای ترافیک در حال حاضر در میدان

7. Isolated showers will give way to more generalized rain later in the day.
[ترجمه ترگمان]بارش های Isolated به بارش بیشتر در روز ادامه خواهند داد
[ترجمه گوگل]دوش جداگانه بعدا در روز روزانه بارانی تر است

8. Give way to traffic coming from the right.
[ترجمه ترگمان]راه رفتن به ترافیک از سمت راست رو بده
[ترجمه گوگل]راه را برای ترافیک از سمت راست بگذارید

9. You have to give way to traffic coming from the right.
[ترجمه ترگمان]باید از سمت راست رانندگی کنی
[ترجمه گوگل]شما مجبور به ترک ترافیک از سمت راست هستید

10. He should give way to a younger, more decisive leader.
[ترجمه ترگمان]او باید به یک رهبر جوان و جدی تر تسلیم شود
[ترجمه گوگل]او باید یک رهبر جوان و قاطع را کنار بگذارد

11. Don't give way to your fears.
[ترجمه مینا] تسلیم ترس نشو
[ترجمه ترگمان]به ترس تو راه نده
[ترجمه گوگل]به ترس خود نزنید

12. We must not give way to their demands.
[ترجمه ترگمان]ما نباید خواسته هاشون رو تسلیم کنیم
[ترجمه گوگل]ما نباید به خواسته هایشان برسیم

13. The run-down villas and cement footpaths give way to dusty tracks and wooden shacks.
[ترجمه ترگمان]ویلاهای run و پیاده روهای سیمانی به جاده های خاکی و کلبه های چوبی ختم می شود
[ترجمه گوگل]ویلا های نابود شده و پیاده روهای سیمان به جاده های گرد و خاکی و چوبه های چوبی می رسند

14. How sensible she had been not to give way to any of his blandishments.
[ترجمه ترگمان]چه قدر عاقل بود که به هیچ یک از ابراز محبت خود راه نیافته بود
[ترجمه گوگل]چقدر منطقی بود که به هیچ کدام از خواسته های او نپرداخت

15. The elder child may be made to give way to the demands of the younger one in order to keep the peace.
[ترجمه ترگمان]ممکن است کودک بزرگ تر بتواند به خواسته های فرد جوان تر متوسل شود تا صلح را حفظ کند
[ترجمه گوگل]ممکن است کودک سالخورده شود تا به خواسته های جوان تر برسد تا صلح را حفظ کند

پیشنهاد کاربران

جایگزین شدن

موجب شدن

جای خود را دادن به، به نفع ( کسی یا چیزی ) کنار کشیدن، عرصه را ( برای کسی یا چیزی ) خالی کردن

تن دادن، راه باز کردن، جای خود را به کسی یا چیزی دادن

سر/گردن نهادن، سر فرود آوردن، از پای در آمدن، وا دادن، مقهور شدن، کوتاه آمدن

جای خود را به کسی یا چیزی دادن

تسلیم شدن در برابر چیزی

جای خود را به چیزی دادن


کلمات دیگر: