کلمه جو
صفحه اصلی

incriminating

انگلیسی به فارسی

مجرمانه، متهم کردن، مقصر قلمداد کردن، بگناه متهم کردن، گرفتار کردن، تهمت زدن به، گناهکار قلمداد نمودن


انگلیسی به انگلیسی

• showing proof of involvement in a crime

جملات نمونه

1. on the basis of the incriminating evidence found in his room, he was arrested last night
بر مبنای مدارک دال بر گناهکاری او که در اطاقش پیدا شد،دیشب او را بازداشت کردند.

2. Police had reportedly searched his flat and found incriminating evidence.
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها، پلیس آپارتمان او را جستجو کرده و مدارک جرم را پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]پلیس گزارش کرده بود که آپارتمانش را جستجو کرده و شواهد متقاعد کننده را یافته است

3. They were afraid of answering the questions and incriminating themselves.
[ترجمه ترگمان]می ترسیدند که به این پرسش ها جواب بدهند و خود را گناهکار بدانند
[ترجمه گوگل]آنها از پاسخ دادن به سوالات و اتهامات خود می ترسیدند

4. A secret report incriminating the company was leaked last week.
[ترجمه ترگمان]یه گزارش مخفی از شرکت در هفته پیش منتشر شد
[ترجمه گوگل]یک گزارش محرمانه مبنی بر شرکت در هفته گذشته منتشر شد

5. They are afraid of incriminating themselves and say no more than is necessary.
[ترجمه ترگمان]از این می ترسند که خود را گناهکار بدانند و چیزی بگویند جز این که لازم باشد
[ترجمه گوگل]آنها از خودارضایی خود می ترسند و نمی گویند بیش از حد لازم است

6. Valle said he found the incriminating letter in the home of the hit man.
[ترجمه ترگمان]والا \"می گفت که اون یه نامه گناهکار رو تو خونه مرد آدمکش پیدا کرده\"
[ترجمه گوگل]واله گفت که نامه مجرمانه در منزل این مرد پیدا کرده است

7. Long, incriminating passages in the document were highlighted with a yellow marker.
[ترجمه ترگمان]جملات طولانی و طولانی در این سند با یک نشانگر زرد پررنگ شدند
[ترجمه گوگل]طولانی و مجرمانه در این سند با نشانگر زرد برجسته شده است

8. The incriminating conversations that followed were recorded using hidden spy cameras.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از دوربین های مخفی از دوربین های مخفی شنیده می شد
[ترجمه گوگل]مکالمات تبعیض آمیز که به دنبال آنها با استفاده از دوربین های مخفی جاسوسی ثبت شد

9. During the trial, several prosecution witnesses reportedly retracted incriminating statements they had earlier made against the defendants.
[ترجمه ترگمان]در طی این محاکمه، گزارش ها حاکی از آن است که چندین تن از شاهدان به اتهام مدارکی که پیش از این علیه متهمان صادر کرده بودند، مورد اتهام قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]در جریان دادگاه، چندین شاهد پیگرد قانونی، گفته شده است که اظهارات تبعیض آمیز علیه متهمان را رد کرده اند

10. No, it was too incriminating to mention.
[ترجمه ترگمان] نه، گفتنش خیلی شرم آور بود
[ترجمه گوگل]نه، آن را بیش از حد مجاز به ذکر است

11. The incriminating fears of the effects of a faculty and student affair were all pushed aside.
[ترجمه ترگمان]ترس های incriminating از اثرات یک استعداد و عاشقی، همه جا را به کناری رانده بود
[ترجمه گوگل]ترس های تبعیض آمیز تأثیرات یک هیات علمی و دانشجویان همه را کنار گذاشتند

12. It can then be deposited on another, perhaps incriminating object.
[ترجمه ترگمان]آنگاه می توان آن را به جرم دیگری به حساب آورد
[ترجمه گوگل]پس از آن می تواند بر روی دیگری، و شاید جرم تسلیم

13. He altered the document to remove incriminating evidence.
[ترجمه ترگمان]او سند را تغییر داد تا مدارک جرم را حذف کند
[ترجمه گوگل]او سند را تغییر داد تا شواهد متقاعد کننده را حذف کند

14. They alleged that scientists, supposedly objective, interpreted DNA test results in the most incriminating way possible.
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا می کنند که دانشمندان، ظاهرا هدف، نتایج آزمون دی ان ای را در نهایت جرم ممکن تعبیر می کنند
[ترجمه گوگل]آنها ادعا کردند که دانشمندان، ظاهرا هدفمند، نتایج تست DNA را در بیشترین شیوه ظاهری ممکن تفسیر می کنند

پیشنهاد کاربران

سرزنشگر، نکوهشگر

ملامت بار

اقرارآمیز

دال بر اتهام، متهم کننده

اتهام برانگیز


کلمات دیگر: