کلمه جو
صفحه اصلی

minus


معنی : منهای، منها، علامت منفی، منفی، کمتر، کم شدن با
معانی دیگر : نشان منها، علامت تفریق (در برابر: علامت جمع یا اضافه plus)، کم از، (عامیانه) بدون، بی -، (آموزش) کمتر از، (گیاه شناسی - برخی خزه ها و قارچ ها که فقط با نوع plus خودگشن گیری می کنند) فرآروی خواه، کم شد با

انگلیسی به فارسی

منها


منهای، کمتر، کم شد با، علامت منفی


منهای، منها، علامت منفی، کم شدن با، منفی، کمتر


انگلیسی به انگلیسی

• (mathematics) sign for subtraction or negative value (-); lack, negative quantity
less than, lacking, negative; below zero
less, lacking, negative
you use minus to show that one number is being subtracted from another, for example `five minus three'. in arithmetic, you represent this in figures as `5 - 3'.
minus is also used to indicate that a number is less than zero. for example, a temperature of minus four is four degrees below zero.
plus or minus: see plus.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] منفی
[ریاضیات] منها، منفی

مترادف و متضاد

منهای (اسم)
minus

منها (اسم)
minus, subtraction

علامت منفی (اسم)
minus

منفی (صفت)
negative, minus, nugatory

کمتر (صفت)
short, minor, lesser, less, minus

کم شدن با (فعل)
minus

جملات نمونه

1. a minus quantity
میزان منفی

2. five minus two equals three
دو منهای پنج برابر است با سه.

3. ten minus two leaves eight
ده منهای دو می شود هشت.

4. the minus sign
نشان منها

5. a revolution minus violence
انقلاب بی خشونت

6. plus or minus reaction to men with blue eyes
واکنش مثبت یا منفی نسبت به مردان آبی چشم

7. i got an a minus in mathematics
در ریاضیات الف منفی گرفتم.

8. he returned from the war minus one hand
از جنگ بی دست بازگشت.

9. The payment will be refunded to you minus a small service charge.
[ترجمه ترگمان]پرداخت به شما من های هزینه خدمت کوچکی مسترد خواهد شد
[ترجمه گوگل]پرداخت خواهد شد به شما منصفه هزینه یک سرویس کوچک پرداخت می شود

10. That will be £1500, minus the deposit of £150 that you have already paid.
[ترجمه ترگمان]این مبلغ ۱۵۰۰ پوند خواهد بود، من های واریز ۱۵۰ پوند که قبلا پرداخت کرده اید
[ترجمه گوگل]این مبلغ 1500 پوند، مگر سپرده 150 پوند که قبلا پرداخت کرده اید

11. One of the minus points of working at home is not having social contact with colleagues.
[ترجمه ناریان] یکی از نکات منفی کار کردن در خانه، نداشتن ارتباط اجتماعی با همکاران است.
[ترجمه ترگمان]یکی از نکات منفی کار کردن در خانه داشتن ارتباط اجتماعی با همکاران نیست
[ترجمه گوگل]یکی از نکات منفی کار در خانه، ارتباط اجتماعی با همکاران نیست

12. Temperatures could fall to minus eight tonight.
[ترجمه ترگمان] temperatures \"می تونه امشب از\" منفی \"رد بشه\"
[ترجمه گوگل]دما می تواند به هشت صبح کاهش یابد

13. It must have been minus 5 with the wind chill factor .
[ترجمه ترگمان]احتمالا فقط ۵ تا با عامل خنک باد بوده
[ترجمه گوگل]این باید منفی 5 با عامل خنک باد است

14. We're minus a chair for Ian - could you get one from the other room?
[ترجمه ترگمان]ما یه صندلی برای \"ایان\" داریم میشه یکی از اون یکی اتاق پیدا کنی؟
[ترجمه گوگل]ما یک صندلی برای ایان نداریم - آیا می توانستید یکی از اتاق دیگری را دریافت کنید؟

15. He's keen, but his youth is a minus factor.
[ترجمه ترگمان]او مشتاق است، اما جوان او عامل منفی است
[ترجمه گوگل]او مشتاق است، اما جوانانش عامل منفی است

16. The group found itself minus a bass player.
[ترجمه ترگمان]گروه خود را من های یک نوازنده باس دید
[ترجمه گوگل]این گروه خود را منفی یک بازیکن باس می داند

17. Seven minus three is four .
[ترجمه ترگمان]هفت یا سه برابر چهار است
[ترجمه گوگل]هفت مگا سه، چهار است

18. He came back minus a couple of front teeth.
[ترجمه ترگمان]اون فقط چند تا دندون جلو اومد
[ترجمه گوگل]او به عقب رسید و منفی دو دندان روبرو بود

a lot of numbers with minuses and pluses in front of them

اعداد زیادی با نشان منها و جمع در جلو آنها


the minus sign

نشان منها


Five minus two equals three.

دو منهای پنج برابر است با سه.


He returned from the war minus one hand.

از جنگ بدون دست بازگشت.


a revolution minus violence

انقلاب بی‌خشونت


a minus quantity

میزان منفی


plus or minus reaction to men with blue eyes

واکنش مثبت یا منفی نسبت به مردان آبی چشم


I got an A minus in mathematics.

در ریاضیات الف منفی گرفتم.


پیشنهاد کاربران

معنی اصلیش منها است *minus*




( کسر از )

همچنین عیب، ایراد و اشکال
Pulses and minuses: فواید و معایب

در ریاضیات یعنی تفریق کردن ( منها کردن )
eight minus six = tow
6 - 8=2




کلمات دیگر: