کلمه جو
صفحه اصلی

flagellated


تاژکدار، شلاق زدن، تازیانه زدن، تاژک دار شدن

انگلیسی به انگلیسی

• having flagella (biology)

جملات نمونه

1. mourners flagellated themselves
عزاداران به خود تازیانه می زدند.

2. the papers flagellated his conduct
روزنامه ها از رفتارش انتقاد کردند.


کلمات دیگر: