(واحد پول افغانستان) افغانی
afghani
(واحد پول افغانستان) افغانی
انگلیسی به فارسی
(واحد پول افغانستان) افغانی
افغانی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: the chief monetary unit of Afghanistan, equaling one hundred puls.
• basic unit of currency in afghanistan
جملات نمونه
1. Currencies: from the Afghani to the Zimbabwe dollar, each country's unit of currency.
[ترجمه ترگمان]Currencies: از افغانستان تا زیمبابوه، واحد پول هر کشور
[ترجمه گوگل]ارز: از افغانی تا دلار زیمبابوه، واحد پول هر کشور
[ترجمه گوگل]ارز: از افغانی تا دلار زیمبابوه، واحد پول هر کشور
2. Currently, the focus is on Pashto, a native Afghani tongue, but NIST has also assessed machine translation systems for Dari—also spoken in Afghanistan—and Iraqi Arabic.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، تمرکز بر زبان پشتو، زبان مادری افغانی است، اما همچنین سیستم های ترجمه ماشینی را برای زبان دری و عربی نیز مورد ارزیابی قرار داده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تمرکز بر پشتو، یک زبان مادری افغانی است، اما NIST همچنین سیستم های ترجمه ماشین را برای ارزیابی کرد که در افغانستان و عربی عراقی نیز صحبت می شود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تمرکز بر پشتو، یک زبان مادری افغانی است، اما NIST همچنین سیستم های ترجمه ماشین را برای ارزیابی کرد که در افغانستان و عربی عراقی نیز صحبت می شود
3. Many voiced concern about the fate of innocent Afghani civilians.
[ترجمه ترگمان]بسیاری نگرانی خود را در مورد سرنوشت شهروندان بیگناه افغانستان ابراز کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از نگرانی در مورد سرنوشت شهروندان بیگناه افغانی ابراز نگرانی کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از نگرانی در مورد سرنوشت شهروندان بیگناه افغانی ابراز نگرانی کردند
4. An Afghani beggar woman takes time for tea in the bleak surroundings of Kabul.
[ترجمه ترگمان]یک زن گدا افغانی در محیط دلگیر شهر کابل برای صرف چای وقت می برد
[ترجمه گوگل]یک زن گاو افغانی برای چای در محیط اطراف کابل کافی است
[ترجمه گوگل]یک زن گاو افغانی برای چای در محیط اطراف کابل کافی است
5. An Afghani refugee kid's body is being prepared for the funeral in Pakistan.
[ترجمه ترگمان]جسد یک پناهنده افغانی برای مراسم خاکسپاری در پاکستان آماده شده است
[ترجمه گوگل]یک کودک بچه پناهنده افغانی برای مراسم خاکسپاری در پاکستان آماده می شود
[ترجمه گوگل]یک کودک بچه پناهنده افغانی برای مراسم خاکسپاری در پاکستان آماده می شود
6. Afghani officials say US - ordered air strikes this week killed dozens of civilians.
[ترجمه ترگمان]مقامات افغان می گویند که حملات هوایی به هوایی در این هفته باعث کشته شدن ده ها غیر نظامی شده است
[ترجمه گوگل]مقامات افغانی می گویند که این هفته حملات هوایی به دستور العمل های ایالات متحده باعث کشته شدن ده ها غیرنظامی شد
[ترجمه گوگل]مقامات افغانی می گویند که این هفته حملات هوایی به دستور العمل های ایالات متحده باعث کشته شدن ده ها غیرنظامی شد
7. Down Agamemnon Street, leaping motor cars and fleeing rioters came a hoard of Afghani horsemen.
[ترجمه ترگمان]در خیابان (اگامنون)، در حال جست و جوی اتومبیل های موتوری و فرار از شورشیان، hoard از سواران افغانی به وجود آمدند
[ترجمه گوگل]خیابان Agamemnon خیابان، پریدن از ماشین های خودرو و فرار از آشوبگران یک دسته از اسب سواری افغانی بود
[ترجمه گوگل]خیابان Agamemnon خیابان، پریدن از ماشین های خودرو و فرار از آشوبگران یک دسته از اسب سواری افغانی بود
8. The 1990/91 budget, presented on March 1 1990, allocated 500 million afghanis for development expenditure in the public sector.
[ترجمه ترگمان]بودجه سال ۱۹۹۰ \/ ۹۱، که در اول مارس ۱۹۹۰ ارائه شد، ۵۰۰ میلیون افغانی برای مخارج توسعه در بخش دولتی اختصاص داد
[ترجمه گوگل]بودجه سال های 1990-1991، که در تاریخ 1 مارس 1990 ارائه شد، 500 میلیون افغانی برای هزینه های توسعه در بخش دولتی اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]بودجه سال های 1990-1991، که در تاریخ 1 مارس 1990 ارائه شد، 500 میلیون افغانی برای هزینه های توسعه در بخش دولتی اختصاص داده است
9. An interesting element of last July's Wikileaks release of Afghani war documents was the use of data visualization by independent parties to make the vast amount of data apprehensible.
[ترجمه ترگمان]یک عنصر جالب از انتشار اسناد جنگ افغانستان در جولای سال گذشته، استفاده از تجسم داده ها از سوی احزاب مستقل برای ایجاد مقدار بسیار زیاد داده بود
[ترجمه گوگل]یک عنصر جالب از انتشار آخرین ویکی لیکس اسناد جنگ افغانی در ماه ژوئیه، استفاده از تجسم داده ها توسط احزاب مستقل بود تا میزان قابل توجهی از داده ها قابل تشخیص باشد
[ترجمه گوگل]یک عنصر جالب از انتشار آخرین ویکی لیکس اسناد جنگ افغانی در ماه ژوئیه، استفاده از تجسم داده ها توسط احزاب مستقل بود تا میزان قابل توجهی از داده ها قابل تشخیص باشد
کلمات دیگر: