کلمه جو
صفحه اصلی

fitly


به طرز شایسته، به طور مناسب، بطورمناسب یاشایسته، چنانکه درخوریالایق باشد، بهنگام، بموقع

انگلیسی به فارسی

به‌طرز شایسته، به‌طور مناسب


در وقت مناسب، به‌هنگام


مناسب


انگلیسی به انگلیسی

• at the appropriate time, timely; appropriately, suitably

جملات نمونه

1. And pale a stuff, it were not fitly done.
[ترجمه ترگمان]، و یه سری چیزا رو هنوز تموم نشده
[ترجمه گوگل]و چیزهای رنگ پریده، به درستی انجام نشد

2. The series of antinomy and bemusement fitly reflected the literary men's angst and exploration to the development direction of Chinese culture after the middle of the Ming Dynasty.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از antinomy و bemusement که به حق توجه مردم ادبی و اکتشاف را به سمت توسعه فرهنگ چین پس از اتحاد دودمان مینگ منعکس می کنند
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از آنتی نومینی و بی نظمی به شدت منعکس شده از انحرافات ادبی و اکتشاف به جهت توسعه فرهنگ چینی پس از وسط سلسله مینگ است

3. You fitly begin with an elegant quotation.
[ترجمه ترگمان]باید با نقل قول از \"نقل قولی\" شروع کنی
[ترجمه گوگل]شما با یک نقل قول زیبا شروع کنید

4. Significant link is here namely fitly.
[ترجمه ترگمان]ارتباط مهم در اینجا به عنوان حقیقت وجود دارد
[ترجمه گوگل]لینک قابل توجهی در اینجا مناسب است

5. He was fitly rewarded.
[ترجمه ترگمان]حقش هم همین بود
[ترجمه گوگل]او کاملا پاداش داد

6. Pull the van course of banana, old maid lies on banana fitly.
[ترجمه ترگمان]جعبه ون موز رو بکش، خدمتکار پیر در حقیقت دروغ می گه
[ترجمه گوگل]مسیر ون را از موز بیرون بیاورید، خدمتکار قدیمی به طور موثری روی موز قرار می گیرد

7. Mainly engaged in medium and high - grade products, our Bazaar may fitly decorate your life.
[ترجمه ترگمان]بازار ما به طور عمده با محصولات درجه متوسط و متوسط درگیر است که ممکن است به طور شایسته زندگی شما را تزیین کند
[ترجمه گوگل]بازار ما به طور عمده در محصولات متوسط ​​و با کیفیت بالا مشغول به کار است

8. This kind of regnant force also is in with Microsoft fitly actually the force of operating system domain almost just the same.
[ترجمه ترگمان]این نوع نیروی regnant نیز در حقیقت با مایکروسافت وجود دارد، در حقیقت نیروی سیستم عملیاتی تقریبا به همین شکل است
[ترجمه گوگل]این نوع نیروی رجنت نیز در واقع با مایکروسافت در واقع نیروی دامنه سیستم عامل تقریبا یکسان است

9. I have given the rule, where a man cannot fitly play his own part; if he have not a friend, he may quit the stage.
[ترجمه ترگمان]قانون را به من محول کرده اند، جایی که انسان نمی تواند نقش خود را ایفا کند؛ اگر دوست نداشته باشد، می تواند از صحنه خارج شود
[ترجمه گوگل]من حکم را داده ام، جایی که یک مرد نمیتواند بخشی خود را بازی کند؛ اگر او یک دوست نداشته باشد، ممکن است مرحله را ترک کند

10. You say not to go, catching up with ranking Buddha is doited, avalokitesvara arrives fitly again the turn of life, offend angry I am easy come off sentry duty.
[ترجمه ترگمان]شما می گویید که نباید بروید، گرفتن در رده بندی بودا doited است، avalokitesvara در حقیقت دوباره راه زندگی را پیدا می کند، عصبانی می شود، من به آسانی از خدمت سربازی خارج می شوم
[ترجمه گوگل]شما می گویید که نمی رویم، با دست یافتن به رتبه بندی بودا به دست می آید، avalokitesvara دوباره دوباره به نوبه خود زندگی می کند، عصبانی شدن من راحت می آیند وظیفه نگهبان


کلمات دیگر: