فریب خوردن، گول زدن، اغفال کردن
beguiled
فریب خوردن، گول زدن، اغفال کردن
انگلیسی به فارسی
تحریک شده، گول زدن، اغفال کردن
انگلیسی به انگلیسی
• mislead, deceived; enchanted
جملات نمونه
1. she beguiled her days with reading
او روزهای خود را با مطالعه (خواندن) سپری می کرد.
2. he was beguiled of his money
پول هایش را خوردند.
3. I was beguiled by the romance and exotic atmosphere of the souks in Marrakech.
[ترجمه ترگمان]من خود را با ماجرای عشقی و فضای عجیب و غریب بازارها در شهر مراکش به راه انداختم
[ترجمه گوگل]من توسط عاشقانه و فضای عجیب و غریب از souks در مراکش مشغول بود
[ترجمه گوگل]من توسط عاشقانه و فضای عجیب و غریب از souks در مراکش مشغول بود
4. She beguiled me into lending her money.
[ترجمه ترگمان]مرا فریب داد تا به او پول قرض بدهم
[ترجمه گوگل]او مرا به وام دادن پولش تحمیل کرد
[ترجمه گوگل]او مرا به وام دادن پولش تحمیل کرد
5. She beguiled me into lending her my car.
[ترجمه ترگمان]مرا واداشت تا اتومبیلم را به او قرض دهم
[ترجمه گوگل]او به من قرض دادن ماشین من را تحمیل کرد
[ترجمه گوگل]او به من قرض دادن ماشین من را تحمیل کرد
6. She was beguiled by his smooth talk.
[ترجمه ترگمان]او با گفتگوهای نرم خود فریب خورد
[ترجمه گوگل]او توسط سخنرانی صمیمی خود مایه زد
[ترجمه گوگل]او توسط سخنرانی صمیمی خود مایه زد
7. They beguiled the time by telling jokes.
[ترجمه ترگمان]آن ها را با گفتن شوخی فریب دادند
[ترجمه گوگل]آنها با نوشتن جوک ها زمان را تحریک می کردند
[ترجمه گوگل]آنها با نوشتن جوک ها زمان را تحریک می کردند
8. He was beguiled of his money.
[ترجمه ترگمان]خود را فریب داده بود
[ترجمه گوگل]او از پولش گم شد
[ترجمه گوگل]او از پولش گم شد
9. He was beguiled into buying another copy of her book.
[ترجمه ترگمان]می خواست یک نسخه دیگر از کتابش را بخرد
[ترجمه گوگل]او به خرید یک نسخه از کتاب او مأمور شد
[ترجمه گوگل]او به خرید یک نسخه از کتاب او مأمور شد
10. He was beguiled by her beauty.
[ترجمه ترگمان]زیبایی او را فریب داده بود
[ترجمه گوگل]او زیبایی او را تحسین کرد
[ترجمه گوگل]او زیبایی او را تحسین کرد
11. The tourists were beguiled by the beauty of the landscape.
[ترجمه ترگمان]توریست ها با زیبایی منظره فریب خوردند
[ترجمه گوگل]گردشگران با زیبایی منظره آشنا شدند
[ترجمه گوگل]گردشگران با زیبایی منظره آشنا شدند
12. I beguiled the long afternoon with a good book.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر طولانی را با یک کتاب خوب فریب می دهم
[ترجمه گوگل]بعد از ظهر من با یک کتاب خوب آشنا شدم
[ترجمه گوگل]بعد از ظهر من با یک کتاب خوب آشنا شدم
13. Our journey was beguiled with pleasant talk.
[ترجمه ترگمان]مسافرت ما با گفتگوهای دوستانه شروع شد
[ترجمه گوگل]سفر ما با صحبت های دلپذیری تحریک شد
[ترجمه گوگل]سفر ما با صحبت های دلپذیری تحریک شد
14. The salesman beguiled him into buying a car he didn't want.
[ترجمه ترگمان]فروشنده دوره گرد او را واداشت تا ماشینی بخرد که نمی خواست
[ترجمه گوگل]فروشنده او را به خرید یک خودرویی که او نمی خواست، تحریک کرد
[ترجمه گوگل]فروشنده او را به خرید یک خودرویی که او نمی خواست، تحریک کرد
کلمات دیگر: