کلمه جو
صفحه اصلی

psychoanalyst


معنی : روانکاو
معانی دیگر : روانکاو

انگلیسی به فارسی

روانکاو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who specializes in the study and techniques of psychoanalysis.
مشابه: analyst

• person who practices psychotherapy according to the principles of sigmund freud
a psychoanalyst is someone who is trained in psychoanalysis to treat people who are disturbed or have a mental problem.

مترادف و متضاد

روانکاو (اسم)
analyst, psychoanalyst

جملات نمونه

1. He's a psychologist - or rather, a psychoanalyst.
[ترجمه ترگمان]او یک روانشناس است - یا یک روانکاو …
[ترجمه گوگل]او یک روانشناس است یا نه یک روانکاوی

2. She advanced this theory to the child psychoanalyst to whom she was delivered the next day.
[ترجمه ترگمان]او این نظریه را به روانکاو child که روز بعد به او تحویل داده شده بود، رساند
[ترجمه گوگل]او این نظریه را به روانکاوی کودک برای کسانی که روز بعد او را تحویل داده بود، پیشرفت داد

3. He is a famous psychoanalyst.
[ترجمه ترگمان]او یک روانکاو مشهور است
[ترجمه گوگل]او یک روانکاو معروف است

4. The response of a psychoanalyst might be to say, so what?
[ترجمه ترگمان]پاسخ یک روانکاو ممکن است این باشد که بگوید، پس چه؟
[ترجمه گوگل]پاسخ یک روانکاوی ممکن است بگوید، پس چه؟

5. The psychoanalyst Sam Osherson theorizes that fatherhood threatens the very structure of male psychology.
[ترجمه ترگمان]تحلیلگر، \"سام Osherson theorizes\" می گوید که \"پدری\" ساختار روانشناسی مرد را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]سم اهرسون، روانکاو، نظریه اینست که پدرش ساختار روانشناسی نر را تهدید می کند

6. Klein is not the only psychoanalyst to have commented upon the place of material objects in play.
[ترجمه ترگمان]کلین تنها روانکاو نیست که در مورد مکان اشیا مادی در بازی نظر می دهد
[ترجمه گوگل]کلین تنها روانکاوی نیست که اشیاء مادی را در بازی توضیح دهد

7. Like an old-fashioned psychoanalyst, Chandler saw his task as the dismantling of illusion.
[ترجمه ترگمان]مثل یک روانشناس قدیمی و قدیمی، و چند لر وظیفه خود را به عنوان یک جور وهم و خیال می دید
[ترجمه گوگل]چاندلر، مانند یک روانکاوی قدیمی، به وضوح از بین بردن توهم وظیفه خود را دید

8. So Gould grew up to become a psychoanalyst, a kind of secular savior.
[ترجمه ترگمان]بنابراین گولد بزرگ شد تا به یک روانکاو تبدیل شود که نوعی ناجی غیر مذهبی بود
[ترجمه گوگل]بنابراین گولد رشد کرد تا یک روانکاو، یک نوع نجات دهنده سکولار شود

9. Sudhir Kakar, trained as a psychoanalyst in the West, finds much to admire in his work.
[ترجمه ترگمان]سودیر کاکار که به عنوان یک روانکاو در غرب تربیت شده بود، چیزهای زیادی برای تحسین در کارش پیدا کرد
[ترجمه گوگل]سودیر کاکر، که به عنوان یک روانکاوی در غرب آموزش دیده است، بسیار در کار خود تحسین می کند

10. According to psychoanalyst 2Manfred Kets de Vries, the only cure for the boredom and anxiety is to give something back.
[ترجمه ترگمان]به گفته psychoanalyst kets د Vries، تنها درمانی که برای ملالت و اضطراب وجود دارد این است که چیزی را پس بدهید
[ترجمه گوگل]با توجه به روانکاوی 2Manfred Kets de Vries، تنها درمان برای خستگی و اضطراب این است که چیزی را به عقب برگرداند

11. Jacques Lacan, as a post - psychoanalyst, the post - modern tendency of whose theory is remarkable.
[ترجمه ترگمان]ژاک لاکان، به عنوان یک روانکاو بعد از روانکاو، گرایش پست مدرن از نظریه او قابل توجه است
[ترجمه گوگل]ژاک لکان، به عنوان یک روانکاوی پساسون، گرایش پست مدرن تئوری خود را قابل توجه است

12. The case was brought by a psychoanalyst who says a journalist misquoted him in a series of magazine articles.
[ترجمه ترگمان]این پرونده توسط یک روانکاو به وجود آمد که می گوید یک روزنامه نگار او را در یک سری مقالات مجله نقل کرده است
[ترجمه گوگل]این پرونده توسط یک روانکاوی به دست آمده است که می گوید یک خبرنگار او را در یک سری مقالات مجله به اشتباه نقل مکان کرد

13. Bayard, a 52-year-old professor of literature and a psychoanalyst, has gotten this far without ever having picked up "Oliver Twist" or finished "Ulysses.
[ترجمه ترگمان]بایار، استاد ۵۲ ساله ادبیات و یک روانکاو، تا کنون نتوانسته است \"اولیور تویست\" را به پایان برساند یا \"اولیس\" را به پایان برساند
[ترجمه گوگل]بایارد، استاد ادبیات 52 ساله و یک روانکاو، این دور را بدون در نظر گرفتن �اولیور تایتست� یا به پایان رساند �اولیس� دریافت کرده است

14. Famous Swiss psychoanalyst Carl Jung developed the concept of the “animus” to better understand the inner masculine side of women.
[ترجمه ترگمان]تحلیلگر معروف سوییسی، کارل یونگ، مفهوم \"animus\" را برای درک بهتر طرف مذکر زنانه توسعه داد
[ترجمه گوگل]کارل یونگ، روانکاوان مشهور سوئیس، مفهوم 'animus' را برای درک بهتر از درون مردان مردان زنان توسعه داد


کلمات دیگر: