رجوع شود به: handful
fistful
رجوع شود به: handful
انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: handful
fistful
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: fistfuls
حالات: fistfuls
• : تعریف: what can be held in the hand; handful.
• handful, amount that can be held in one hand
a fistful of things is the number of them that you can hold in your fist.
a fistful of things is the number of them that you can hold in your fist.
جملات نمونه
1. He held out a fistful of crumpled notes.
[ترجمه ترگمان]یک مشت یادداشت مچاله شده را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او مشتاقانه یادداشت های خرد شده را برگزار کرد
[ترجمه گوگل]او مشتاقانه یادداشت های خرد شده را برگزار کرد
2. Mandy handed him a fistful of coins.
[ترجمه ترگمان]مندی یه مشت سکه بهش داد
[ترجمه گوگل]مندی او را یک سکه از دست داد
[ترجمه گوگل]مندی او را یک سکه از دست داد
3. The screenplay gives Sally Field a fistful of knives, which she plunges into the places where we hurt the most.
[ترجمه ترگمان]فیلمنامه screenplay به سالی یک مشت چاقو می دهد، که به جاهایی می رود که بیش ترین آسیب را وارد می کند
[ترجمه گوگل]فیلمنامه سلی فیلد را از یک چاقو از چاقو ها می گیرد، که به مکان هایی که بیشتر ما آسیب می رساند، می افتد
[ترجمه گوگل]فیلمنامه سلی فیلد را از یک چاقو از چاقو ها می گیرد، که به مکان هایی که بیشتر ما آسیب می رساند، می افتد
4. Armed with a fistful of papers you now have to join the queue to fetch the elusive gadget.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر با یک مشت کاغذ می توانید به صف ملحق شوید تا ابزار فراری را بیاورید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شما باید با استفاده از مقادیری از مقالات، برای پیوستن به یک ابزار گریزان، به صف بپیوندید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شما باید با استفاده از مقادیری از مقالات، برای پیوستن به یک ابزار گریزان، به صف بپیوندید
5. The machine has emerged with a fistful of material.
[ترجمه ترگمان]دستگاه با یک مشت مواد ظاهر شده است
[ترجمه گوگل]این دستگاه با مواد مبهم ظاهر شده است
[ترجمه گوگل]این دستگاه با مواد مبهم ظاهر شده است
6. Margarett takes a fistful of clay and presses it to an armature made of wire and wood.
[ترجمه ترگمان]Margarett یک مشت خاک رس به خود می گیرد و آن را به یک آرماتور ساخته شده از سیم و چوب فشار می دهد
[ترجمه گوگل]مارگارت یک خاکستر کثیف را می گیرد و آن را به یک آرماتور از سیم و چوب فشار می دهد
[ترجمه گوگل]مارگارت یک خاکستر کثیف را می گیرد و آن را به یک آرماتور از سیم و چوب فشار می دهد
7. Finally I seized his scruff, took a fistful of fur.
[ترجمه ترگمان]بالاخره گردن او را گرفتم و یک مشت موی بلند برداشتم
[ترجمه گوگل]در نهایت من خراش خود را گرفتم، یک خز از یک فست فود گرفتم
[ترجمه گوگل]در نهایت من خراش خود را گرفتم، یک خز از یک فست فود گرفتم
8. I fetched another fistful of miniatures and spent the rest of the flight telling her about my philosophy.
[ترجمه ترگمان]یک مشت miniatures کوچک آوردم و بقیه پرواز را در مورد فلسفه خودم به او گفتم
[ترجمه گوگل]من دیگر مینیاتوری ها را می کشیدم و بقیه پرواز را در مورد فلسفه ی خود به او گفتم
[ترجمه گوگل]من دیگر مینیاتوری ها را می کشیدم و بقیه پرواز را در مورد فلسفه ی خود به او گفتم
9. One had to take a fistful of money to buy a few things at the market.
[ترجمه ترگمان]آدم باید یک مشت پول بگیرد تا چند چیز را در بازار بخرد
[ترجمه گوگل]برای خرید چند چیز در بازار، باید پول زیادی بپردازید
[ترجمه گوگل]برای خرید چند چیز در بازار، باید پول زیادی بپردازید
10. He flashed a fistful of bills of large denominations.
[ترجمه ترگمان]یک مشت پر از اسکناس ها را به سرعت بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او یک اسکناس از حروف بزرگ را فاش کرد
[ترجمه گوگل]او یک اسکناس از حروف بزرگ را فاش کرد
11. The child seized a fistful of nuts.
[ترجمه ترگمان]کودک مشتی آجیل را برداشت
[ترجمه گوگل]فرزند یک مشت از آجیل را گرفت
[ترجمه گوگل]فرزند یک مشت از آجیل را گرفت
12. Moth tossed a fistful of pigeon bones and sniffed the baby, and sniffed the sky, and led the clockmaker across town, as soft as a breeze.
[ترجمه ترگمان]پروانه یک مشت استخوان کبوتری را تکان داد و بچه را بو کشید، و آسمان را بو کشید و the را در سرتاسر شهر هدایت کرد، مثل باد ملایم
[ترجمه گوگل]ملت یک fistful استخوان کبوتر را پرتاب کرد و کودک را سوراخ کرد و آسمان را خراب کرد و ساعت را در سراسر شهر به راحتی به عنوان یک نسیم هدایت کرد
[ترجمه گوگل]ملت یک fistful استخوان کبوتر را پرتاب کرد و کودک را سوراخ کرد و آسمان را خراب کرد و ساعت را در سراسر شهر به راحتی به عنوان یک نسیم هدایت کرد
13. Italian director Leone's second A Fistful of Dollars, caused a revolution.
[ترجمه ترگمان]سفیر ایتالیا، A دلار از دلار، موجب یک انقلاب شد
[ترجمه گوگل]دومین لئون، کارگردان ایتالیایی Fistful of Dollars، باعث انقلاب شد
[ترجمه گوگل]دومین لئون، کارگردان ایتالیایی Fistful of Dollars، باعث انقلاب شد
14. Grabs a fistful of the infidels hair.
[ترجمه ترگمان]مشتی از موی کفار را بردارید
[ترجمه گوگل]موی کثیف را از بین می برد
[ترجمه گوگل]موی کثیف را از بین می برد
پیشنهاد کاربران
مُشتی
یک مشت
کلمات دیگر: