دفن، تدفین، درگورگذاری
entombment
دفن، تدفین، درگورگذاری
انگلیسی به انگلیسی
• intombment, burial, interment, act of placing in a grave or tomb
جملات نمونه
1. Its emergence from entombment as a chrysalis may have inspired ideas about human resurrection.
[ترجمه ترگمان]ظهور آن از entombment به عنوان a ممکن است موجب ایجاد ایده هایی درباره resurrection بشر شود
[ترجمه گوگل]ظهور آن از انباشتگی به عنوان یک کریستال ممکن است الهام بخش ایده هایی درباره قیام انسانی باشد
[ترجمه گوگل]ظهور آن از انباشتگی به عنوان یک کریستال ممکن است الهام بخش ایده هایی درباره قیام انسانی باشد
2. He was the first pharaoh to receive such entombment in more than 500 years.
[ترجمه ترگمان]او اولین فرعون بود که چنین entombment را در بیش از ۵۰۰ سال دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او اولین فرعون بود که چنین تلفیقی را در بیش از 500 سال دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او اولین فرعون بود که چنین تلفیقی را در بیش از 500 سال دریافت کرد
3. Indeed, the rapid entombment may have preserved some of the skin itself, on top of the boy's skull and on the woman's jaw near the chin—something never before seen in a hominin fossil.
[ترجمه ترگمان]در واقع، entombment سریع بعضی از پوست خود را، روی جمجمه پسر و فک زن نزدیک چانه نگه می دارد - چیزی که قبلا هرگز در یک فسیل hominin ندیده بود
[ترجمه گوگل]در واقع، اغتشاش سریع ممکن است برخی از پوست خود را، در بالای جمجمه پسر و بر روی فک زن در نزدیکی چانه، چیزی که هرگز در فسیلی هومینین مشاهده نشد، حفظ کرد
[ترجمه گوگل]در واقع، اغتشاش سریع ممکن است برخی از پوست خود را، در بالای جمجمه پسر و بر روی فک زن در نزدیکی چانه، چیزی که هرگز در فسیلی هومینین مشاهده نشد، حفظ کرد
4. John's lamp light lasted for the first few hours of his entombment and from then on he was in total darkness.
[ترجمه ترگمان]نور چراغی جان تا چند ساعت قبل دوام یافت و از آن پس در تاریکی مطلق بود
[ترجمه گوگل]نور لامپ یونان برای چند ساعت اول از عمر خود ادامه داد و از آن زمان در تاریکی مطلق بود
[ترجمه گوگل]نور لامپ یونان برای چند ساعت اول از عمر خود ادامه داد و از آن زمان در تاریکی مطلق بود
5. Then he, too, requires a brief respite from corporeal entombment.
[ترجمه ترگمان]سپس او نیز به استراحت کوتاهی از entombment جسمانی نیاز دارد
[ترجمه گوگل]سپس او همچنین نیاز به یک مهلت کوتاه از تلفیق فیزیکی دارد
[ترجمه گوگل]سپس او همچنین نیاز به یک مهلت کوتاه از تلفیق فیزیکی دارد
6. There are even a few secular historians who believe that Jesus' body was eaten by dogs, and that his acolytes fabricated the story of a reverential entombment as a sort of coping mechanism.
[ترجمه ترگمان]حتی برخی از مورخان سکولار نیز وجود دارند که بر این باورند که بدن عیسی توسط سگ ها خورده شده است، و مریدهای او داستان یک جامعه آمیخته به احترام را به عنوان یک نوع مکانیسم مقابله ای ساخته بودند
[ترجمه گوگل]حتی تعدادی از مورخان سکولار نیز معتقدند که بدن عیسی توسط سگ ها خورده شده است، و همسرانش داستان داستان 'احیای احترام آمیز' را به عنوان نوعی ساز و کاری مقابله ای ساختند
[ترجمه گوگل]حتی تعدادی از مورخان سکولار نیز معتقدند که بدن عیسی توسط سگ ها خورده شده است، و همسرانش داستان داستان 'احیای احترام آمیز' را به عنوان نوعی ساز و کاری مقابله ای ساختند
7. Since 1633 the Imperial Crypt in Vienna has been the principal place of entombment for the Habsburg dynasty, hereditary Emperors of the Holy Roman Empire, and their descendants.
[ترجمه ترگمان]از آنجا ۱۶۳۳ امپراتوری روم در وین جایگاه اصلی of برای سلسله Habsburg، امپراطوران موروثی امپراطوری مقدس روم، و نوادگان آن ها بوده است
[ترجمه گوگل]از سال 1633، سلطنت امپریالیستی در وین محل اصلی انحصار برای سلسله هابسبورگ، امپراطور ارثی امپراتوری روم مقدس و فرزندان آنها بوده است
[ترجمه گوگل]از سال 1633، سلطنت امپریالیستی در وین محل اصلی انحصار برای سلسله هابسبورگ، امپراطور ارثی امپراتوری روم مقدس و فرزندان آنها بوده است
8. Mausoleum: Large, impressive tomb, especially a stone building with places for entombment of the dead aboveground.
[ترجمه ترگمان]آرامگاه بزرگ و با ابهت، به خصوص یک ساختمان سنگی با مکان هایی برای entombment مردگان
[ترجمه گوگل]مأموریت: مقبره بزرگی و قابل توجه، به ویژه یک ساختمان سنگی با مکان هایی برای محاصره مرده ها بر روی زمین
[ترجمه گوگل]مأموریت: مقبره بزرگی و قابل توجه، به ویژه یک ساختمان سنگی با مکان هایی برای محاصره مرده ها بر روی زمین
9. Mausoleum: Large, impressive tomb, especially a stone Building with places for entombment of the dead aboveground.
[ترجمه ترگمان]آرامگاه بزرگ و با ابهت، به خصوص یک ساختمان سنگی با مکان هایی برای entombment مردگان
[ترجمه گوگل]مأموریت: مقبره بزرگی و قابل توجه، به ویژه یک ساختمان سنگی با مکان هایی برای محاصره مرده های زمین
[ترجمه گوگل]مأموریت: مقبره بزرگی و قابل توجه، به ویژه یک ساختمان سنگی با مکان هایی برای محاصره مرده های زمین
10. Pythagoras believed the souls of poets passed into swans, a fitting entombment that turns the tattered phrase "poetry in motion" into a truly lyrical trope.
[ترجمه ترگمان]فیثاغورس عقیده داشت که روح شاعران به قو رسیده، entombment برازنده که عبارت \"شعر در حرکت\" را به یک trope واقعا غنایی مبدل می کند
[ترجمه گوگل]فیثاغورس معتقد است که روح شاعران به گاوها منتهی می شود، یک تکه تکه تکه ای است که عبارت 'شعر را در حال حرکت' به نظر می رسد به یک روحیه واقعا حیرت انگیز تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]فیثاغورس معتقد است که روح شاعران به گاوها منتهی می شود، یک تکه تکه تکه ای است که عبارت 'شعر را در حال حرکت' به نظر می رسد به یک روحیه واقعا حیرت انگیز تبدیل می کند
کلمات دیگر: