کلمه جو
صفحه اصلی

against time


در مسابقه یا گذشت زمان، کوشش در انجام کار پیش از انقضای وقت

انگلیسی به فارسی

در برابر زمان


انگلیسی به انگلیسی

• racing to get something done before it is too late

جملات نمونه

1. They're working against time to try and get people out of the rubble alive.
[ترجمه ترگمان]آن ها علیه زمان تلاش می کنند تا مردم را از زیر آوار بیرون بکشند
[ترجمه گوگل]آنها در برابر زمان تلاش می کنند تا مردم را از آوار خارج کنند

2. Plot distance on the vertical Y-axis against time on the horizontal X-axis.
[ترجمه ترگمان]فاصله طرح روی محور عمودی Y در برابر زمان در محور افقی X
[ترجمه گوگل]فاصله مسافت را در محور عمودی Y در زمان بر روی محور X افقی قرار دهید

3. The astronauts are racing against time to repair the spaceship.
[ترجمه ترگمان]فضانوردان در حال مبارزه با زمان برای تعمیر سفینه فضایی هستند
[ترجمه گوگل]فضانوردان در برابر زمان برای تعمیر سفینه فضایی رقابت می کنند

4. It was a race against time to stop people dying from starvation.
[ترجمه ترگمان]این یک مسابقه با زمان برای جلوگیری از مرگ مردم از گرسنگی بود
[ترجمه گوگل]این مسابقه با زمان برای جلوگیری از مرگ مردم از گرسنگی بود

5. It was a real race against time to get all the costumes sewn for the play.
[ترجمه ترگمان]این یک مسابقه واقعی بود که بتواند تمام لباس ها را برای بازی دوختن آماده کند
[ترجمه گوگل]این یک مسابقه واقعی در برابر زمان بود تا تمام لباسهایی که برای بازی به هم خورده بودند را بگیرد

6. Finishing the book was a race against time.
[ترجمه ترگمان]پایان دادن به کتاب، مسابقه ای در برابر زمان بود
[ترجمه گوگل]پایان دادن به کتاب یک مسابقه با زمان بود

7. Mark was racing against time to complete the work by Friday.
[ترجمه ترگمان]مارک در حال مبارزه با زمان برای تکمیل کار تا جمعه بود
[ترجمه گوگل]علامت گذاری به عهده گرفت تا کار را تا جمعه انجام دهد

8. The pilot then began a desperate race against time to land the plane before it ran out of fuel.
[ترجمه ترگمان]سپس خلبان یک مسابقه نومیدانه در برابر زمان برای فرود هواپیما قبل از خروج از سوخت آغاز کرد
[ترجمه گوگل]خلبان پس از آن شروع به رقابت ناامید کننده در برابر زمان برای فرود هواپیما قبل از اینکه از سوخت خارج شد

9. They face a race against time as fears grow over the health of the whales and the possibility of their becoming beached.
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک رقابت رو به رو می شوند، به طوری که ترس بر سلامت وال ها و امکان beached شدن آن ها صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]آنها با یک مسابقه با زمان مواجه می شوند، زیرا ترس بیش از سلامت نهنگ ها و احتمال وقوع آنها افزایش می یابد

10. Now it is a race against time to rebuild it before high spring ties later this month.
[ترجمه ترگمان]اکنون این یک مسابقه در برابر زمان برای بازسازی آن قبل از پیوندهای بهاری بالا در اواخر این ماه است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مسابقه با زمان است تا آن را قبل از اینکه در ماه جولای به سر می برد، بازسازی کند

11. For the cartoonists, it's a daily battle against time, to create work that captures the imagination.
[ترجمه ترگمان]برای cartoonists، این یک مبارزه روزانه علیه زمان است، برای ایجاد کاری که تخیل را تسخیر می کند
[ترجمه گوگل]برای کاریکاتوریستها، این یک مبارزه روزانه در برابر زمان است، برای ایجاد کارهایی که تخیل را جذب می کند

12. It is a race against time.
[ترجمه ترگمان]این یک مسابقه در برابر زمان است
[ترجمه گوگل]این یک مسابقه با زمان است

13. Often a race against time, such programs can generate much excitement.
[ترجمه ترگمان]اغلب در مقابل زمان، چنین برنامه هایی می تواند هیجان زیادی ایجاد کند
[ترجمه گوگل]اغلب رقابت با زمان، چنین برنامه هایی می توانند هیجان زیادی ایجاد کنند

14. Fig . A curve of displacement against time for the body.
[ترجمه ترگمان]شکل ۲ یک منحنی جابجایی در برابر زمان برای بدن
[ترجمه گوگل]شکل منحنی جابجایی در برابر زمان برای بدن

پیشنهاد کاربران

a situation in which something has to be done very quickly

خیلی سریع کاری را انجام دادن


کلمات دیگر: