(خودمانی) 1- (نزد پلیس) اعتراف کردن (و دیگری را لو دادن) 2- قول شکنی کردن، زه زدن، شانه خالی کردن، (به وعده) وفا نکردن 3-تسلیم شدن یا کردن، ول کردن، دست کشیدن، لنگ انداختن، قول شکنی، خلف وعده، عهد شکنی، لنگ اندازی، جا زدن، اقرار به جرم (ولو دادن دیگری)
cop out
(خودمانی) 1- (نزد پلیس) اعتراف کردن (و دیگری را لو دادن) 2- قول شکنی کردن، زه زدن، شانه خالی کردن، (به وعده) وفا نکردن 3-تسلیم شدن یا کردن، ول کردن، دست کشیدن، لنگ انداختن، قول شکنی، خلف وعده، عهد شکنی، لنگ اندازی، جا زدن، اقرار به جرم (ولو دادن دیگری)
انگلیسی به فارسی
کپی کردن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: (informal) to avoid facing a responsibility or fulfilling a promise.
• مشابه: renege
• مشابه: renege
اسم ( noun )
حالات: cop-outs
حالات: cop-outs
• : تعریف: (informal) an instance or act of evading responsibility or not fulfilling a promise.
• evade a problem, avoid a difficult situation; renege on a commitment, neglect a duty
you can refer to something as a cop-out when you think that it is a way for someone to avoid doing something that they should do; an informal word.
you can refer to something as a cop-out when you think that it is a way for someone to avoid doing something that they should do; an informal word.
جملات نمونه
1. Lots of people said they'd help but they've all copped out.
[ترجمه داوود شفیعی] بسیاری از مردم اظهار داشتند که آنها کمک می کنند، اما همگی جا زدند.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم گفتند که آن ها کمک خواهند کرد، اما همه آن ها اخراج شده اند[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم اظهار داشتند که آنها می توانند کمک کنند، اما آنها همه چیز را رفع کرده اند
2. You can't just cop out of difficult decisions.
[ترجمه افشین] تو نمی تونی از گرفتن تصمیمات سخت شونه خالی کنی.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی فقط یه پلیس رو از تصمیمات سختی بکشی بیرون[ترجمه گوگل]شما نمی توانید فقط از تصمیمات دشوار استفاده کنید
3. We had a great plan,but George copped out at the last minute.
[ترجمه داوود شفیعی] ما یک برنامه عالی داشتیم، اما جورج در دقیقه آخر جا زد.
[ترجمه ترگمان]نقشه خوبی داشتیم، اما جورج در آخرین لحظه بی هوش شد[ترجمه گوگل]ما یک برنامه عالی داشتیم، اما جورج در دقیقه آخر به حالت عادی رفت
4. You're not going to cop out at the last minute, are you?
[ترجمه داوود شفیعی] شما که قصد ندارید در دقیقه آخر جا بزنید. درسته؟
[ترجمه ترگمان]تو که در آخرین لحظه به پلیس نمیری، مگه نه؟[ترجمه گوگل]شما در آخرین لحظات نخواهید بود، آیا شما؟
5. He was boasting about how brave he was at the start, but copped out at the finish.
[ترجمه ترگمان]او لاف می زد که او در آغاز چه قدر شجاع است، اما به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل]او درباره چگونگی شجاعت او در ابتدا شگفتزده شده بود، اما در پایان به پایان رسید
[ترجمه گوگل]او درباره چگونگی شجاعت او در ابتدا شگفتزده شده بود، اما در پایان به پایان رسید
6. As far as I'm concerned, she's copped out and joined the rat race.
[ترجمه ترگمان]تا جایی که به من مربوط می شود، او به بیرون نگاه می کند و به مسابقه جاسوسی ملحق می شود
[ترجمه گوگل]تا جایی که من نگرانش هستم، او به سرعت به مسابقه موشها پیوست
[ترجمه گوگل]تا جایی که من نگرانش هستم، او به سرعت به مسابقه موشها پیوست
7. She copped out of the parachute jump at the last minute with some feeble excuse.
[ترجمه ترگمان]در آخرین دقیقه با یک بهانه ضعیف از ماشین بیرون جست
[ترجمه گوگل]او در آخرین لحظه با گریختن ناخودآگاه از چتر چتر نجات یافت
[ترجمه گوگل]او در آخرین لحظه با گریختن ناخودآگاه از چتر چتر نجات یافت
8. As it was, I copped out just a little.
[ترجمه ترگمان] همونطور که بود، من فقط یه کم اخراج شدم
[ترجمه گوگل]همانطور که بود، من کمی کوچک شده بودم
[ترجمه گوگل]همانطور که بود، من کمی کوچک شده بودم
9. You can't cop out of your responsibility to the project.
[ترجمه داوود شفیعی] شما نمی توانید از مسئولیت خود در پروژه شانه خالی کنید.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی از عهده این کار بر بیای[ترجمه گوگل]شما نمی توانید از مسئولیت خود در پروژه مطلع شوید
10. The ultimate answer sounds a cop out but is completely accurate in real - world settings: it depends.
[ترجمه ترگمان]پاسخ نهایی یک پلیس به نظر می رسد اما در تنظیمات دنیای واقعی کاملا دقیق است: بستگی دارد
[ترجمه گوگل]پاسخ نهایی به نظر می رسد پلیس، اما کاملا دقیق در تنظیمات دنیای واقعی آن بستگی دارد
[ترجمه گوگل]پاسخ نهایی به نظر می رسد پلیس، اما کاملا دقیق در تنظیمات دنیای واقعی آن بستگی دارد
11. These thieves had to cop out.
[ترجمه ترگمان]این دزدها رفتن به پلیس
[ترجمه گوگل]این دزدان مجبور بودند از پلیس خارج شوند
[ترجمه گوگل]این دزدان مجبور بودند از پلیس خارج شوند
12. A cop out, is a weak excuse for not doing something.
[ترجمه ترگمان]یه پلیس میره بیرون یه بهونه ضعیف برای انجام کاری نیست
[ترجمه گوگل]یک پلیس، دلیل خوبی برای انجام کاری نیست
[ترجمه گوگل]یک پلیس، دلیل خوبی برای انجام کاری نیست
13. Don't try to cop out by telling me you're too busy!
[ترجمه ترگمان]سعی نکن به من بگی که سرت خیلی شلوغه
[ترجمه گوگل]سعی نکنید به من بگویید که شما بیش از حد پر مشغله هستید!
[ترجمه گوگل]سعی نکنید به من بگویید که شما بیش از حد پر مشغله هستید!
14. You've got to take it up. Don't try to cop out of it by telling me you're too busy!
[ترجمه ترگمان]باید تحمل کنی سعی نکن به من بگی که سرت خیلی شلوغه
[ترجمه گوگل]شما باید آن را بردارید سعی نکنید از طریق گفتن به من بیش از حد مشغول باشید
[ترجمه گوگل]شما باید آن را بردارید سعی نکنید از طریق گفتن به من بیش از حد مشغول باشید
پیشنهاد کاربران
سر باز زدن، انجام سرسری
بهانه آوردن، پُشت کردن
بهانه، عذر تراشی، سرباز زدن, شانه خالی کردن ?? crap out
Choose not to do something out of fear or failing
An excuse made in order to avoid performing a task or duty; a reason offered when someone cops out.
Choose not to do something out of fear or failing
An excuse made in order to avoid performing a task or duty; a reason offered when someone cops out.
رها آسانتر را انتخاب کردن
( خودمانی ) �1 - � ( نزد�پلیس ) �اعتراف�کردن� ( و�دیگری�را�لو�دادن ) �2 - �قولشکنی�کردن، زه�زدن، شانه�خالی�کردن، ( به�وعده ) �وفا�نکردن�3 - تسلیم�شدن�یا�کردن، ول�کردن، دست�کشیدن، لنگ�انداختن
( خودمانی ) �1 - � ( نزد�پلیس ) �اعتراف�کردن� ( و�دیگری�را�لو�دادن ) �2 - �قولشکنی�کردن، زه�زدن، شانه�خالی�کردن، ( به�وعده ) �وفا�نکردن�3 - تسلیم�شدن�یا�کردن، ول�کردن، دست�کشیدن، لنگ�انداختن
طفره رفتن، خودداری کردن،
امتناع فوری از یک مسئولیت یا تعهد
کلمات دیگر: