کلمه جو
صفحه اصلی

turn to


مشغول شدن، دست به کار شدن، (به کاری) پرداختن، مبارزه، توجه، عطف توجه، مراجعه، بکار پرداختن

انگلیسی به فارسی

به نوبه خود، بکار پرداختن


تبدیل شدن


مشورت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• apply to, appeal to

مترادف و متضاد

Become (to degenerate into)


Consult for advice


جملات نمونه

1. I seized his arm and made him turn to look at me.
[ترجمه ش.] بازویش را فشردم و او را مجبور کردم که برگردد و به من نگاه کند.
[ترجمه ترگمان]بازویش را گرفتم و مجبورش کردم که به من نگاه کند
[ترجمه گوگل]دستش را گرفتم و او را به سمت من نگاه کرد

2. It's my turn to do it.
[ترجمه ترگمان]نوبت من است که این کار را بکنم
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود من این کار را انجام می دهم

3. Where's your book? Take it out and turn to page
[ترجمه H87] کتاب تو کجا است ؟آن را بیرون بیاور وصفحه را ورق بزن
[ترجمه ترگمان]کتابت کجاست؟ آن را بیرون بیاور و ورق بزن
[ترجمه گوگل]کتاب تو کجاست؟ بیرون بروید و به صفحه بروید

4. If you overcook the cabbage it'll turn to mush.
[ترجمه ش.] اگر کلم را به مدت طولانی بپزید، تبدیل به پوره خواهد شد.
[ترجمه ترگمان]اگه you رو overcook تبدیل به mush میشه
[ترجمه گوگل]اگر کلم را به هم بزنید، آن را به قهوه تبدیل می کنید

5. More and more victims turn to litigation to redress wrongs done to them.
[ترجمه ترگمان]قربانی های بیشتر و بیشتری برای تلافی کردن اشتباه ات رو به اونها انجام می ده
[ترجمه گوگل]قربانیان بیشتر و بیشتر به دادرسی می پردازند تا تجاوز به اشتباهات انجام شده را به آنها بدهد

6. Now please turn to page ten.
[ترجمه ترگمان] حالا لطفا صفحه ۱۰ رو ورق بزن
[ترجمه گوگل]اکنون لطفا به صفحه 10 مراجعه کنید

7. It's your turn to take out the garbage.
[ترجمه ترگمان]نوبت توئه که آشغال ها رو ببری بیرون
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود شما را به اخراج کردن

8. It's your turn to shuffle the cards.
[ترجمه ترگمان]نوبت توست که ورق را باز کنی
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود شما را به زدن کارت

9. Congratulations,graduate. May all your dreams and plans turn to fulfillment and success.
[ترجمه ترگمان]تبریک می گویم، فارغ التحصیل شده می توانید تمام رویاهای خود را به پایان برسانید و برای رسیدن به موفقیت و موفقیت برنامه ریزی کنید
[ترجمه گوگل]تبریک میگم، فارغ التحصیل میشه شاید تمام رویاها و برنامه های شما به موفقیت و موفقیت برسد

10. It's your turn to clean the classroom up.
[ترجمه ترگمان]نوبت توئه که کلاس رو تمیز کنی
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود برای تمیز کردن کلاس درس تا

11. She usually poor-mouths when it's her turn to contribute.
[ترجمه ترگمان]معمولا وقتی نوبت او است که کمک کند دهان باز می کند
[ترجمه گوگل]او معمولا وقتی که به نوبه خود به مشارکت کمک می کند، ضعیف است

12. Without someone to turn to for advice, making the most appropriate choice can be difficult.
[ترجمه ترگمان]بدون اینکه کسی به نصیحت نیاز داشته باشد، انتخاب مناسب ترین گزینه می تواند مشکل باشد
[ترجمه گوگل]بدون اینکه فرد برای مشاوره به نوبه خود، انتخاب مناسب ترین گزینه ممکن است دشوار باشد

13. It's your turn to take the dog for a walk don't try to wriggle out of it.
[ترجمه ترگمان]نوبت توست که سگ را ببری پیاده روی، سعی نکن از آن فرار کنی
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود شما را به سگ برای پیاده روی سعی نکنید از آن خارج شود

14. He says that bored youngsters turn to crime.
[ترجمه سعید] او می گوید که جوانان دلزده به جرم روی آورند.
[ترجمه کوروش شفیعی] می گوید جوان های خسته و ملول به جرم روی می آورند.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که جوانان ملول شده به جرم تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]او می گوید که جوانان خسته به جرم تبدیل می شوند

پیشنهاد کاربران

رفتن و کمک گرفتن
I don’t know who to turn to
The Namibian government turned to
South Africa for help

turn to معادل ask به معنای درخواست کردن است.
مثال: I turned to my mother for help
از مادرم درخواست کمک کردم ( I asked my mother for help )


مرتکب شدن
Sometimes some people turn to crime to prepare their basic needs

متوسل شدن به

روی آوردن، متوسل شدن

رو کردن به ( سوی )

رفتن به فلان صفحه، باز کردن صفحه ی. . .
to look for a particular page in a book : macmillandictionary. com
Turn to page 17 for our prices : برای قیمت هایمان به ص ۱۷ بروید

روی آوردن، متوسل شدن، دست به دامان کسی یا چیزی شدن

دعوت کردن

to go to somebody/something for help, advice, etc

turn your attention ( s ) to sth/sb
to start to think about or consider a particular thing or person: Many countries are starting to turn their attention to new
. forms of energy

گرویدن - رو اوردن - تبدیل شدن

Turn into
تبدیل شدن
Elena has turned into a vampire
الینا تبدیل به یه خون اشام شده/ الینا خون اشام شده


رو آوردن به چیزی
turn to sth
( slang )

مراجعه به

رو زدن به کسی ( به منظور انجام خواسته یا درخواست یا طلب کمک )

کاری را به کسی سپردن

به سراغ کار یا چیزی رفتن

Turn to sb for help
درخواست کمک از کسی

رو آوردن به سمتی

رو آوردن به ( چیزی یا کسی )

# She turned to drugs after the break‑up of her marriage
# He turned to his friend for financial support


کلمات دیگر: