1. it was his indispensable duty to help them
وظیفه ی اجتناب ناپذیر او بود که به آنها کمک کند.
2. their assistance is indispensable
کمک آنها ضروری است.
3. freedom of expression is one of the indispensable conditions of democracy
آزادی بیان یکی از شرایط واجب دموکراسی است.
4. When an end is lawful and obligatory, the indispensable means to is are also lawful and obligatory.
[ترجمه ترگمان]وقتی که یک پایان مشروع و اجباری باشد، ابزار ضروری برای آن نیز قانونی و اجباری است
[ترجمه گوگل]هنگامی که پایان قانونی و اجباری است، ابزار ضروری برای این نیز قانونی و اجباری است
5. It is universally acknowledged that trees are indispensable to us.
[ترجمه ترگمان]به طور جهانی پذیرفته شده است که درختان برای ما ضروری هستند
[ترجمه گوگل]به طور جهانی اذعان شده است که درختان برای ما ضروری است
6. He had soon made himself indispensable.
[ترجمه ترگمان]به زودی خود را ناگزیر ساخته بود
[ترجمه گوگل]او به زودی خود را ضروری ساخته بود
7. Affection is desirable. Money is absolutely indispensable!
[ترجمه ترگمان]Affection مطلوب است پول مطلقا ضروری است!
[ترجمه گوگل]عشق، مطلوب است پول کاملا ضروری است!
8. No man is indispensable.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس لازم نیست
[ترجمه گوگل]هیچ کس ضروری نیست
9. This book is indispensable to anyone interested in space exploration.
[ترجمه ترگمان]این کتاب برای هر کسی که به اکتشاف فضایی علاقه مند باشد ضروری است
[ترجمه گوگل]این کتاب برای هر کسی که علاقمند به اکتشاف فضا است ضروری است
10. This book is an indispensable resource for researchers.
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک منبع اجتناب ناپذیر برای محققان است
[ترجمه گوگل]این کتاب یک منبع ضروری برای محققان است
11. Air, food and water are indispensable to life.
[ترجمه ترگمان]هوا، غذا و آب برای زندگی ضروری هستند
[ترجمه گوگل]هوا، غذا و آب برای زندگی ضروری است
12. She's become quite indispensable to the company.
[ترجمه ترگمان]برای این شرکت کاملا لازم است
[ترجمه گوگل]او برای شرکت کاملا ضروری است
13. Mobile phones have become an indispensable part of our lives.
[ترجمه ترگمان]تلفن های همراه تبدیل به بخش ضروری زندگی ما شده اند
[ترجمه گوگل]تلفن های همراه بخش مهمی از زندگی ما تبدیل شده اند
14. Cars have become an indispensable part of our lives.
[ترجمه ترگمان]ماشین ها تبدیل به بخش ضروری زندگی ما شده اند
[ترجمه گوگل]ماشین ها بخش مهمی از زندگی ما شده اند
15. This is an indispensable book.
[ترجمه ترگمان]این یک کتاب ضروری است
[ترجمه گوگل]این یک کتاب ضروری است
16. Air and water are indispensable to life.
[ترجمه ترگمان]هوا و آب برای زندگی ضروری هستند
[ترجمه گوگل]هوا و آب برای زندگی ضروری است