کلمه جو
صفحه اصلی

repatriate


معنی : بمیهن خود برگرداندن، بمیهن خود برگشتن
معانی دیگر : به میهن بازگرداندن یا بازگشتن

انگلیسی به فارسی

بمیهن خود برگرداندن، بمیهن خود برگشتن


Repatriate، بمیهن خود برگرداندن، بمیهن خود برگشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: repatriates, repatriating, repatriated
• : تعریف: to send back or restore (a political refugee or prisoner of war) to the country of origin or citizenship.
متضاد: expatriate
اسم ( noun )
مشتقات: repatriation (n.)
• : تعریف: someone who has been returned to his or her own country.
متضاد: expatriate

• return to one's country of birth; send back to one's country of birth
if someone is repatriated, they are sent back to their own country.

مترادف و متضاد

ب میهن خود برگرداندن (فعل)
repatriate

ب میهن خود برگشتن (فعل)
repatriate

جملات نمونه

1. to repatriate prisoners of war
اسیران جنگ را به میهن خود بازگرداندن

2. An agreement between the countries enables companies to repatriate their profits freely.
[ترجمه ترگمان]یک توافقنامه میان این کشورها، شرکت ها را قادر می سازد تا سود خود را آزادانه به کشور بازگردانند
[ترجمه گوگل]توافق بین کشورها، شرکت ها را قادر می سازد آزادانه سود خود را بازپردازند

3. In that event, an obligation to repatriate could be legally nullified.
[ترجمه ترگمان]در آن صورت، تعهد به بازگشت به وطن ممکن است به طور قانونی باطل شود
[ترجمه گوگل]در این صورت، تعهد به بازگشت به کشور، می تواند به صورت قانونی لغو شود

4. Italy is using military helicopters to repatriate 292 Albanian refugees.
[ترجمه ترگمان]ایتالیا از بالگردهای نظامی برای بازگرداندن ۲۹۲ پناهنده آلبانیایی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]ایتالیا با استفاده از هلیکوپتر نظامی برای بازپس گیری 292 پناهنده آلبانیایی

5. If they repatriate that one USD they need to provide an equivalent value in Yuan to get it home.
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها به کشورشان بازگردند باید مبلغی معادل با یوآن برای به دست آوردن آن به وطن پرداخت کنند
[ترجمه گوگل]اگر آنها یک دلار آمریکا را مجددا اداره کنند، آنها باید یک مقدار معادل آن را در یوان به خانه بیاورند

6. They helped repatriate Brenda Martin, a Canadian convicted of money laundering in Mexico.
[ترجمه ترگمان]آن ها به بازگرداندن برندا مارتین، یک کانادایی متهم به پولشویی در مکزیک، کمک کردند
[ترجمه گوگل]آنها بریتانیا مارتین، یک کانادایی که پولشویی در مکزیک را محکوم کرد، کمک کرد

7. The UK owner be compelled to repatriate foreign earnings.
[ترجمه ترگمان]مالک بریتانیا مجبور است درآمده ای خارجی را به کشور بازگرداند
[ترجمه گوگل]صاحب بریتانیا مجبور به بازگشت درآمد خارجی است

8. Party A shall repatriate the patient to Chinabear the cost of his passage to Guangzhou.
[ترجمه ترگمان]\" الف)باید این بیمار را به وطن برگرداند تا هزینه سفر او به گوانگ ژو را به پایان برساند
[ترجمه گوگل]حزب A باید بیمار را به Chinabear بازگشت هزینه از گذشت او به گوانگژو

9. Suffering households and companies are more likely to repatriate overseas investments.
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان و شرکت ها به احتمال زیاد سرمایه گذاری های خارجی را به کشور بازخواهند گرداند
[ترجمه گوگل]خانوارها و شرکت های در معرض خطر احتمال بیشتری برای سرمایه گذاری در خارج از کشور دارند

10. In February Meccano said it would repatriate manufacturing jobs from China to its headquarters in Calais.
[ترجمه ترگمان]In در ماه فوریه گفت که این کشور مشاغل تولیدی را از چین به مقر خود در کاله به کشور بازخواهد گرداند
[ترجمه گوگل]در ماه فوریه، مکانو گفت که این کار را از چین به دفتر مرکزی آن در کالیا بازگرداند

11. Many of these people sought repatriate and complex questions of citizenship arose.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این افراد خواستار بازگشت به وطن شدند و سوالات پیچیده شهروندی بوجود آمدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از این افراد به دنبال سوءاستفاده از سوءاستفاده از سوءاستفاده از شهروندی بودند

12. The government aims to repatriate all Vietnamese migrants ( VMs ) and VIIs as soon as possible.
[ترجمه ترگمان]دولت قصد دارد تا هر چه سریع تر همه مهاجران ویتنامی (vms)و VIIs را به کشور بازگرداند
[ترجمه گوگل]دولت قصد دارد همه مهاجران ویتنامی (VMs) و VIIs را در اسرع وقت به کشور بازگرداند

13. It was not the policy of the government to repatriate genuine refugees.
[ترجمه ترگمان]این سیاست دولت برای بازگرداندن پناهندگان واقعی نبود
[ترجمه گوگل]این سیاست دولت برای بازگشت پناهندگان واقعی نبود

14. Earlier the government had approved amendments codifying foreign exchange regulations to enable foreign companies to repatriate profits.
[ترجمه ترگمان]پیش از این، دولت اصلاحاتی را تصویب کرده بود که قوانین تبادل خارجی را تصویب کرده و شرکت های خارجی را قادر می ساخت تا سود خود را به کشور بازگردانند
[ترجمه گوگل]قبلا دولت اصلاحیه هایی را تصویب کرده بود که قوانین ارز خارجی را برای شرکت های خارجی برای بازگشت سود به کار می گرفتند

to repatriate prisoners of war

اسیران جنگ را به میهن خود بازگرداندن


پیشنهاد کاربران

دیپورت کردن، Deport

بازمیهَنیدن ( کسی را بازگرداندن/بازفرستادن به کشور خود او )
خوب است که "باز" با خود "کارواژه/فعل صرف شود.
پس برای مثال می توان داشت :
کشور ایران، آن ها را می باز میهَنَد به اسرائیل.
Iran repatriates them to Israel.

البته این فقط یک پیشنهاد است و کسی بکار نمی برد.

البته بازکِشوَریدَن هم شاید بشود.
مثال :
سال پیش، ۲ تن از آن ها را بازکشوریدند به تاجیکستان.
یا :
در حال حاضر، ۲ نفر از آن ها را دارند می بازکشورند به ایران.

دوباره می گویم. این ها فقط پیشنهاد است و کسی بکار نمیبرد.


کلمات دیگر: