کلمه جو
صفحه اصلی

dunk


معنی : غوطه دادن، در مایع فرو کردن
معانی دیگر : (نان و غیره را در آبگوشت و غیره فرو کردن یا خیس کردن) تلیت کردن، فرو بردن، خیساندن، (برای مدت کوتاهی در آب) فرو کردن، در مایع فرو کردن هنگام خوردن

انگلیسی به فارسی

در مایع فرو کردن (هنگام خوردن)، غوطه دادن


خیس کردن، غوطه دادن، در مایع فرو کردن


انگلیسی به انگلیسی

• immerse; dip into a liquid (of food); push a basketball forcefully through the basketball hoop from above (basketball)
if you dunk something in a liquid, you put it there for a short time before swallowing it; an informal word.

مترادف و متضاد

غوطه دادن (فعل)
soak, cause to dive, dunk, immerse, cause to duck, plunge, immerge

در مایع فرو کردن (فعل)
dunk

dip in liquid


Synonyms: douse, duck, immerse, saturate, soak, sop, souse, submerge, submerse


جملات نمونه

1. The girl is allowed to dunk her biscuits in her coffer.
[ترجمه ترگمان] اون دختر اجازه داره بیسکوئیت هاش رو تو صندوق بذاره
[ترجمه گوگل]دختر اجازه داده است بیسکویت ها را در صندوق خود بگنجاند

2. Let's dunk in the pool before dinner.
[ترجمه ترگمان]بذار قبل از شام تو استخر شنا کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید قبل از شام در استخر بخوابیم

3. Dunk the sponge in water every now and then to stop it from drying out.
[ترجمه ترگمان]گاهی اسفنج را در آب نگه می دارد و بعد آن را از خشک شدن باز می دارد
[ترجمه گوگل]حالا هر بار اسکرت را در آب بشویید تا آن را از خشک شدن خارج نکنید

4. The biggest legal slam dunk came when a judge sentenced four men to 505 years in prison.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین گل تساوی قانونی زمانی اتفاق افتاد که یک قاضی چهار مرد را به سال ۵۰۵ سال زندان محکوم کرد
[ترجمه گوگل]بزرگترین قاچاق قانونی اسلحه هنگامی رخ داد که یک قاضی چهار مرد را به 505 سال حبس محکوم کرد

5. Dunk new plants in a bucket of water for an hour or so before planting.
[ترجمه ترگمان]گیاهان جدید را به مدت یک ساعت یا قبل از کاشت در یک سطل آب تمیز کنید
[ترجمه گوگل]یک ساعت یا بیشتر قبل از کاشت، گیاهان جدید را در یک سطل آب از بین ببرید

6. The slam dunk was the final, dramatic proof that women could play a game recognizable to male fans of the sport.
[ترجمه ترگمان]گل محکم به شکل نهایی و چشمگیر بود که نشان می داد زنان می توانند با یک بازی قابل تشخیص در مقابل هواداران مرد این ورزش بازی کنند
[ترجمه گوگل]ناقل اسلم آخرین نکته ای است که نشان می دهد زنان می توانند یک بازی قابل تشخیص برای طرفداران مرد ورزش باشد

7. The keepers dunk the penguins in water to help remove the down and to encourage the birds to preen themselves.
[ترجمه ترگمان]The که در آب می کوشیدند تا کمک کنند زمین را تمیز کنند و پرندگان را تشویق کنند که خود را preen کنند
[ترجمه گوگل]نگهبانان پنگوئن ها را در آب غوطه ور می کنند تا از برداشتن آنها جلوگیری کنند و پرندگان را تشویق کنند تا خود را تحریک کنند

8. On Friday night, he missed a breakaway dunk.
[ترجمه ترگمان] شب جمعه، اون یه حمله انحرافی رو از دست داد
[ترجمه گوگل]در شب جمعه، او یک خمیر پاره کننده را از دست داد

9. My daughter likes to dunk her biscuits in my tea.
[ترجمه ترگمان] دخترم دوست داره her رو تو چایی من پرتاب کنه
[ترجمه گوگل]دختر من دوست دارد بیسکویت را در چای من ببلعد

10. We need that certain dunk, that certain kick in the rear, and he definitely gives it to us every game.
[ترجمه ترگمان]ما به آن ضربه محکمی نیاز داریم که در پشت آن ضربه محکمی است و او به طور قطع هر بازی را به ما می دهد
[ترجمه گوگل]ما نیاز داریم که برخی از نان، که برخی از پا در عقب، و او قطعا به ما برای هر بازی به ما می دهد

11. A dunk into that aforementioned garlic butter sauce is highly recommended.
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی از سس کره سیر فوق الذکر به شدت توصیه می شود
[ترجمه گوگل]یک نمک به آن سس کره سیر ذکر شده بسیار توصیه می شود

12. Dunk your nylons in rich suds of neutral soap.
[ترجمه ترگمان]nylons را با کف صابون نیمه صابون تمیز کنید
[ترجمه گوگل]نایلون خود را در غلیظ غنی از صابون های خنثی غوطه ور کنید

13. Predicting his success was a slam dunk.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی موفقیت اون یک اسلم دانک بود
[ترجمه گوگل]پیش بینی موفقیت او یک تلخ بود

14. The colonel dreaded his dunk lonely nights at his farmhouse and the dull, uneventful days.
[ترجمه ترگمان]سرهنگ شب های بی شماری را در خانه خود و روزه ای بی خبر در خانه خود می دید
[ترجمه گوگل]سرهنگ به تنهایی شبها را در مزرعه اش و روزهای غم انگیز و ناخوشایند نگران کرد

15. This paper analyses the actions of the dunk shot of the four players.
[ترجمه ترگمان]این مقاله اعمال یک عکس پر گل از چهار بازیکن را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، اقدامات شات ناپدید شده چهار بازیکن را تحلیل می کند

He dunked his bread in yogurt and ate it.

او نان خود را در ماست می‌زد و می‌خورد.


پیشنهاد کاربران

سر کسی رو در آب فرو کردن

توپ رو محکم انداختن توی حلقه بسکتبال

dunk on :
حرکتی در بسکتبال _ نوعی عمل جنسی _
مسخره کردن یا تحقیر کردن کسی _

Verb
۱. فرو کردن سر یک فرد زیر آب ( برای مدت کوتاه )
۲. بالا پریدن و انداختن توپ در بسکت ( در ورزش بسکتبال اسم این حرکت dunk هست )
۳. فرو بردن غذا در یک مایع به جهت ترکیب طعم ها ( مایعاتی مثل شیر ، قهوه و مخصوصا سس )


Noun
حرکت دانک در بسکتبال

verb
1 [ obj]
a :
🔴to dip ( food ) quickly into a liquid ( such as coffee or milk ) while eating
■I like to dunk my doughnut in my coffee.
🔴b chiefly US : to push ( someone or something ) under water or other liquid for a short amount of time
■She dunked him while they were swimming.
■He dunked the ladle into the soup.
🔴2 basketball : to jump high in the air and push ( the ball ) down through the basket
[ obj]
■He dunked the ball.
[no obj]
■He could dunk when he was 16.



noun
[count]
🔴basketball : a shot that is made by jumping high in the air and pushing the ball down through the basket
■The pass led to a dunk
—called also dunk shot, slam dunk

تلیت کردن , فرو بردن ( در آب ) ؛ پریدن و انداختن توپ در تور ( بسکتبال )

# She dunked a biscuit in her tea
# Dunk the sponge in water every now and then to stop it from drying out
# He managed to dunk and scored in the last minute of the match

dunk ( ورزش )
واژه مصوب: آبشار 1
تعریف: در بسکتبال، وارد کردن توپ با سرعت و قدرت به داخل سبد

معنی غوطه دادن ، در مایه فرو کردن
معانی دیگر فرو بردن ، خیساندن
لطفاً لایک کنید.


کلمات دیگر: