کلمه جو
صفحه اصلی

mill around

انگلیسی به فارسی

ماشین در اطراف


پیشنهاد کاربران

پرسه زدن، ول گشتن، پلکیدن

قدم زدن بدون رفتن به جایی
مثلا هنگامی که منتظر اتوبوس هستید

دور و اطراف چرخیدن، پرسه زدن، پلکیدن
( گیج و منگ ) به این سو و آن سو رفتن
Wander/move/circulate around in a confused or disorderly manner
The little knot of people had been milling around the gray buliding.


کلمات دیگر: