کلمه جو
صفحه اصلی

alleged


معنی : بقول معروف، بنابگفتهء بعضی
معانی دیگر : (حقوق) متهم، مورد ادعا، به اصطلاح، منتسب به

انگلیسی به فارسی

به‌قول معروف، بنابه‌ گفته‌ی بعضی، منتسب به


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: allegedly (adv.)
• : تعریف: supposed to be as described but not proven so.
مشابه: apparent

- The alleged arsonist was found to have explosive materials in his car.
[ترجمه ترگمان] گفته می شود که arsonist مواد منفجره در خودرویش داشت
[ترجمه گوگل] مواد منفجره در ماشین خود به دست آمده است

• supposed, believed; given as an excuse; suspicious, doubtful
an alleged fact has been stated but not proved to be true.

مترادف و متضاد

بقول معروف (صفت)
alleged

بنابگفتهء بعضی (صفت)
alleged

asserted, often doubtful


Synonyms: averred, declared, described, dubious, ostensible, pretended, professed, purported, questionable, so-called, stated, supposed, suspect, suspicious


Antonyms: certain, definite, sure


جملات نمونه

1. his alleged friends gave him away
به اصطلاح دوستانش او را لو دادند.

2. the alleged murderer
متهم به قتل

3. in his defense he alleged temporary insanity
در دفاع از خود مدعی شد که دچار جنون موقت شده است.

4. one of the neighbors alleged that hassan is a spy
یکی از همسایگان ادعا کرد که حسن جاسوس است.

5. It was alleged that the policeman had accepted bribes.
[ترجمه زهرا] ادعاشد که پلیس رشوه را دریافت کرده بود.
[ترجمه ترگمان]گفته می شد که این مامور پلیس رشوه گرفته است
[ترجمه گوگل]ادعا شد که پلیس رشوه را پذیرفته بود

6. It has been alleged that Jack stole the money.
[ترجمه ترگمان]ادعا شده است که جک پول را دزدید
[ترجمه گوگل]ادعا شده است که جک پول را به سرقت برده است

7. She alleged that there was rampant drug use among the male members of the group.
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرد که استفاده از مواد مخدر در میان اعضای مرد این گروه وجود داشته است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که استفاده از مواد مخدر شایع در میان اعضای مردانه گروه وجود دارد

8. In his defense he alleged temporary insanity.
[ترجمه ترگمان]در دفاع او به جنون موقت گفته بود
[ترجمه گوگل]او در دفاع از او مدعی دیوانگی بود

9. Men alleged oath, but is a beautiful lies just.
[ترجمه ترگمان]مردان سوگند یاد می کنند، اما یک دروغ زیبا است
[ترجمه گوگل]مردان ادعای سوگند می کنند، اما دروغ زیبا هستند

10. He is alleged to have mistreated the prisoners.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که او با زندانیان بدرفتاری کرده است
[ترجمه گوگل]ادعا شده است که او زندانیان را بدرفتاری کرده است

11. He was jailed for five years as an alleged British spy.
[ترجمه ترگمان]او به مدت پنج سال به عنوان جاسوس بریتانیایی به زندان افتاد
[ترجمه گوگل]او پنج سال به عنوان یک جاسوس انگلیسی ادعا کرد

12. It was alleged that he had taken bribes while in office.
[ترجمه ترگمان]ادعا شده بود که در اداره رشوه گرفته است
[ترجمه گوگل]ادعا شده بود که او در حالی که در دفتر حضور داشت، رشوه گرفت

13. It is alleged that he gave false information to the tax authorities.
[ترجمه ترگمان]ادعا می شود که او اطلاعات نادرستی به مقامات مالیاتی داده است
[ترجمه گوگل]ادعا شده است که وی به مقامات مالیاتی اطلاعات نادرست داده است

14. Several alleged drug lords are to be put on trial.
[ترجمه ترگمان]چندین تن از اعضای مظنون مواد مخدر قرار است محاکمه شوند
[ترجمه گوگل]چندین افسر ارشد مواد مخدر باید محاکمه شوند

15. He alleged that he was verbally abused by other soldiers.
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرد که توسط سربازان دیگر مورد آزار و اذیت لفظی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که توسط سربازان دیگر مورد آزار قرار گرفته است

16. The Opposition alleged voter intimidation by the army.
[ترجمه ترگمان]مخالفان متهم به تهدید رای دهندگان توسط ارتش هستند
[ترجمه گوگل]اپوزیسیون ارعاب ارباب رأی دهندگان را برانگیخت

the alleged murderer

متهم به قتل


the crimes he allegedly committed

جنایاتی که ادعا می‌شد او مرتکب شده است


His alleged friends gave him away.

به اصطلاح دوستانش او را لو دادند.


پیشنهاد کاربران

ظاهرا

مفروض ، احتمالی

انگارینی

مثلا

alleged ( صفت ) موصوف خود را با اما و اگر مواجه میکند.
alleged victim= ادعای افرادی که خود را قربانی میدانند هنوز ثابت نشده

ادعای چیزی. . .
alleged usability of this thing یعنی ادعای کارا بودن این چیز

اشاره شده

مظنون، محتمل ، احتمالی ، ممکن، مشکوک
alleged involvement
alleged culprit/criminal
alleged killer
مورد سومی مثلا میشه ظاهرا طرف قاتله ولی هنوز اثبات نشده یا دومی مجرم احتمالی طاهرا مجرمه ولی اثبات تشده یا اولی درگیری محتمل احتمال میره که درگیری و دخالتی وجود داشته ولی اثبات نشده

رام شده

بر اساس دیکشنرس آکسفورد:
ادعا شده؛ اما بدون هیچ گونه مدرک برای اثبات

Supposedly


کلمات دیگر: