کلمه جو
صفحه اصلی

left behind

انگلیسی به انگلیسی

• deserted, abandoned, had remaining behind one

پیشنهاد کاربران

جامانده


عقب ماندن


جا گذاشته

در پشت سر برجای گذاشتن

ترک کردن
He left behind everyone he knew.

به حال خود رها شده

باقی مونده

طرد شده

جأ مأندن

1. اگر فعل باشد to leave behind یعنی جا گذاشتن پست سر گذاشتن
2. اگر اسم باشد یعنی جامانده , عقب مانده
For example: we 're a progressive school system , we don't want to see anybody left behind

بازمانده. بازماندگان ( مرحوم )


کلمات دیگر: