1. Prince Charles condemned the assertively modernist style of architecture.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده چارلز سبک مدرنیست assertively را محکوم کرد
[ترجمه گوگل]شاهزاده چارلز سبک مدرنیستی معماری را محکوم کرد
2. Modernist architecture tries to conquer nature instead of working with it.
[ترجمه ترگمان]معماری Modernist سعی می کند به جای کار کردن با آن، طبیعت را فتح کند
[ترجمه گوگل]معماری مدرنیستی به جای کار با آن تلاش می کند طبیعت را فتح کند
3. Modernist artists increasingly transgressed boundaries and borders in what appears to have been an intellectual, physical and spiritual restlessness.
[ترجمه ترگمان]هنرمندان Modernist مرزها و مرزه ای خود را به گونه ای فزاینده مورد تجاوز قرار می دهند که به نظر می رسد بی قراری ذهنی، فیزیکی و معنوی بوده است
[ترجمه گوگل]هنرمندان مدرن به طور فزاینده مرزها و مرزهای خود را از بین می برند که به نظر می رسد یک بی مفهوم فکری، فیزیکی و معنوی بوده است
4. The various modernist languages upon which some postwar works depend were those evolved by the mid 1920s.
[ترجمه ترگمان]زبان های مدرن مختلفی که پس از پس از جنگ در آن کار می کنند، به آن هایی هستند که تا اواسط دهه ۱۹۲۰ تکامل یافتند
[ترجمه گوگل]زبان های مدرنیستی مختلفی که بر اساس آن بعضی از کارهای پس از جنگ بستگی دارند، آنهایی بودند که تا اواسط دهه 1920 تکامل یافتند
5. One might be interested in modernist writing and another in science fiction, for example.
[ترجمه ترگمان]برای مثال ممکن است فرد علاقه مند به نوشتن modernist و دیگری در داستان های علمی تخیلی باشد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، ممکن است به نوشتن مدرنیست و دیگری در علم تخیلی علاقمند باشد
6. Modernist cinema is cast in a Brechtian mould of distantiation and bears formalist characteristics.
[ترجمه ترگمان]سینمای Modernist در یک قالب Brechtian از distantiation ساخته شده است و دارای ویژگی های فرمالیستی است
[ترجمه گوگل]سینمای مدرنیستی در یک قالب Brechtian از distantiation بازی می کند و ویژگی های فرمالیستی دارد
7. The very radical autonomy of modernist cultural forms makes their social or social-historical explanation an extremely difficult pursuit.
[ترجمه ترگمان]استقلال بسیار افراطی شکل های فرهنگی مدرن، توضیح تاریخی و اجتماعی آن ها را یک تعقیب بسیار دشوار می سازد
[ترجمه گوگل]استقلال بسیار رادیکال از اشکال فرهنگی مدرنیستی، توضیح اجتماعی و یا اجتماعی و تاریخی خود را دنبال کردن بسیار دشوار می سازد
8. The great modernist poet Wallace Stevens supported himself as an executive at a Hartford insurance company.
[ترجمه ترگمان]والاس استیونز، شاعر modernist بزرگ، از خود به عنوان یک مدیر اجرایی در شرکت بیمه Hartford استفاده کرد
[ترجمه گوگل]والاس استیونس شاعر بزرگ مدرنیست خود را به عنوان یک مدیر اجرایی در شرکت بیمه هارتفورد حمایت کرد
9. Hence Derrida's poststructuralism challenged the modernist and autonomous science of autonomous linguistic structures of Saussure and Barthes.
[ترجمه ترگمان]از این رو، poststructuralism دریدا، علم مدرن و خود مختار ساختارهای زبانی مستقل از سوسور و بارت را به چالش می کشد
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب بعد از مداخله گرایی دریدا توانست علم مدرنیستی و خودمختار ساختارهای زبانشناسی مستقل سوسور و بارت را به چالش بکشد
10. Though designed by the master modernist, Richard Meier, Getty Center appears intentionally tethered to the past.
[ترجمه ترگمان]این مرکز هر چند که توسط هنرمند master، ریچارد میر، طراحی شده است، به صورت عمدی به گذشته محدود شده است
[ترجمه گوگل]گرچه گتی مرکز توسط مدرنیست مدرن کارشناسی ارشد، ریچارد مایر طراحی شده، به نظر می رسد عمدا به گذشته ختم شود
11. Although Atkinson was a modernist in principle, he was also capable of building in the true Arts and Crafts tradition.
[ترجمه ترگمان]اگرچه اتکینسون یکی از اصول modernist بود، او همچنین قادر به ساختن در سنت هنرهای واقعی و سنتی بود
[ترجمه گوگل]اگرچه اتکینسون در اصل مدرنیست بود، او همچنین قادر به ساختن سنت هنر و صنایع دستی بود
12. But like striking modernist architecture, there's real elegance in that starkness .
[ترجمه ترگمان]اما مانند معماری مدرن مدرن، ظرافت واقعی در آن starkness وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما مانند معماری برجسته معماری مدرنیستی، ظرافتی واقعی در آن استحکام وجود دارد
13. The chief aesthetic charge against the art works was that their characteristically modernist expressionist distortions failed to conform to a naturalistic realism.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین اتهام زیبایی شناختی در برابر آثار هنری این بود که distortions modernist انتزاعی آن ها در تطبیق با a طبیعی شکست خورده بود
[ترجمه گوگل]اتهام زیبایی شناسی اصلی در برابر آثار هنری این بود که تحریفات بیانگرانه مدرنیستی آنها به طور واقعی با یک واقع گرایی طبیعت ناپذیر سازگار نبود
14. This new sort of avant-garde promotes, not heterodoxy and modernist autonomization, but orthodoxy and dis-autonomization.
[ترجمه ترگمان]این نوع جدید آوانگارد را ترویج می دهد، نه heterodoxy و autonomization مدرن، بلکه اصیل آیینی و dis
[ترجمه گوگل]این نوع جدیدی از آوانگارد ترویج می کند، نه استدلال و استقلال مدرنیستی، بلکه ارتدکسیسم و عدم استقلال