پشت سر گذاشتن، رد شدن
go past
انگلیسی به فارسی
برو گذشته
انگلیسی به انگلیسی
• pass by, go by; elapse
مترادف و متضاد
Pass without stopping
جملات نمونه
1. to see her go past.
[ترجمه ترگمان]تا او را ببیند
[ترجمه گوگل]برای دیدن او گذشته است
[ترجمه گوگل]برای دیدن او گذشته است
2. After you go past the church keep bearing left/right.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه از کنار کلیسا عبور کردید، به چپ و راست نگاه کنید
[ترجمه گوگل]پس از گذر از کلیسا، نگه داشتن چپ / راست را نگه دارید
[ترجمه گوگل]پس از گذر از کلیسا، نگه داشتن چپ / راست را نگه دارید
3. They watched the procession go past.
[ترجمه ترگمان]آن ها دسته را نگاه می کردند که می گذشتند
[ترجمه گوگل]آنها تماشا کردند صفوف گذشته است
[ترجمه گوگل]آنها تماشا کردند صفوف گذشته است
4. Go past the farm and branch off towards the trees.
[ترجمه ترگمان]به مزرعه برو و به سمت درخت ها حرکت کن
[ترجمه گوگل]برو مزرعه را ببند و به سمت درختها برسید
[ترجمه گوگل]برو مزرعه را ببند و به سمت درختها برسید
5. I can now go past a tractor with only a little twinge.
[ترجمه ترگمان]حالا می توانم با یک تراکتور و فقط کمی عذاب بکشم
[ترجمه گوگل]اکنون می توانم یک تراکتور را با یک انگشت کوچک ببندم
[ترجمه گوگل]اکنون می توانم یک تراکتور را با یک انگشت کوچک ببندم
6. Go past the small wood and past a gate, continue with the wall on your left and through another gate.
[ترجمه ترگمان]از کنار دروازه کوچک رد شوید و از دروازه عبور کنید، با دیوار سمت چپ و از دروازه دیگر ادامه دهید
[ترجمه گوگل]پیش از چوب کوچک و در یک دروازه بروید، با دیوار در سمت چپ و از طریق دروازه دیگری ادامه دهید
[ترجمه گوگل]پیش از چوب کوچک و در یک دروازه بروید، با دیوار در سمت چپ و از طریق دروازه دیگری ادامه دهید
7. Great lights seemed to go past her, shaped like warriors.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نوره ای بزرگ از کنارش می گذشتند، شبیه جنگ جویان بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد چراغ های بزرگ به اوج خود رسیده اند، مانند رزمندگان
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد چراغ های بزرگ به اوج خود رسیده اند، مانند رزمندگان
8. He heard tourists go past his door talking about the sights, the beautiful subway stations, amazing bronze and marble sculpture.
[ترجمه ترگمان]شنید که توریست ها از در خانه اش گذشتند و در مورد مناظر، ایستگاه های مترو زیبا، برنزی حیرت انگیز و مجسمه مرمر صحبت کردند
[ترجمه گوگل]او شنیده می شود که گردشگران در گذشته از دره خود صحبت می کنند که در مورد مناظر، ایستگاه های مترو زیبا، مجسمه های سنگین برنز و سنگ مرمر صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]او شنیده می شود که گردشگران در گذشته از دره خود صحبت می کنند که در مورد مناظر، ایستگاه های مترو زیبا، مجسمه های سنگین برنز و سنگ مرمر صحبت می کنند
9. They watched the runners go past.
[ترجمه ترگمان]runners را تماشا می کردند که می گذشتند
[ترجمه گوگل]آنها تماشا می کردند که دونده ها گذشته بودند
[ترجمه گوگل]آنها تماشا می کردند که دونده ها گذشته بودند
10. I can feel the lorries every time they go past - the ground sort of shakes like a whatnot - an earthquake.
[ترجمه ترگمان]می توانم کامیون ها را هر بار که از کنار جاده می گذرند احساس کنم - مانند یک طرف زلزله
[ترجمه گوگل]هر زمانی که می توانم بارها به گذشته برسم، می توانم ماشین ها را حس کنم - زمین لرزه ای مانند لرزیدن یک زمین لرزه است
[ترجمه گوگل]هر زمانی که می توانم بارها به گذشته برسم، می توانم ماشین ها را حس کنم - زمین لرزه ای مانند لرزیدن یک زمین لرزه است
11. Walk two blockes down the street and go past the Parliament.
[ترجمه ترگمان]دو قدم در خیابان راه بروید و از مقابل پارلمان بروید
[ترجمه گوگل]پیاده روی دو بلوکه کردن خیابان و رفتن به پارلمان
[ترجمه گوگل]پیاده روی دو بلوکه کردن خیابان و رفتن به پارلمان
12. Along with the others I go past the casket.
[ترجمه ترگمان]به همراه بقیه بچه ها از روی تابوت رد می شوم
[ترجمه گوگل]همراه با دیگران من گهواره را می گذراندم
[ترجمه گوگل]همراه با دیگران من گهواره را می گذراندم
13. Does this bus go past the zoo?
[ترجمه ترگمان]این اتوبوس از باغ وحش رد میشه؟
[ترجمه گوگل]آیا این اتوبوس از باغ وحش عبور می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا این اتوبوس از باغ وحش عبور می کند؟
14. Will you go past the post office?
[ترجمه ترگمان]می شه از اداره پست رد شی؟
[ترجمه گوگل]آیا از دفتر پست خارج می شوید؟
[ترجمه گوگل]آیا از دفتر پست خارج می شوید؟
پیشنهاد کاربران
پشت سر گذاشتن
رد شدن، عبور کردن،
عبور کردن، پشت سر گذاشتن، ردکردن، ردشدن
The minutes go past : دقایقی که پشت سر گذاشتی
رد شدن، پشت سر گذاشتن
رد شدن و عبور کردن
be superior or better than some standard
فراتر بودن
برتر بودن
فراتر بودن
برتر بودن
برگشتن
برگشتن ( come back
کلمات دیگر: