(معتقد به جور درمانی) جور درمانگر، جور درمان خواه (homeopathist هم می گویند)
homeopath
(معتقد به جور درمانی) جور درمانگر، جور درمان خواه (homeopathist هم می گویند)
انگلیسی به فارسی
(معتقد به جور درمانی) جور درمانگر، جور درمان خواه (homeopathist هم میگویند)
انگلیسی به انگلیسی
• one who treats by means of homeopathy, one who treats disease by providing small doses of a remedy that would produce symptoms of the disease in a healthy person
a homeopath is someone who treats illness by homeopathy.
a homeopath is someone who treats illness by homeopathy.
جملات نمونه
1. So I decided instead to become a social homeopath, a pro-activist, and to investigate the root cause of these symptoms.
[ترجمه ترگمان]بنابراین من به جای آن تصمیم گرفتم که یک متخصص اجتماعی و یک فعال طرفدار محیط زیست بشوم و علت ریشه ای این نشانه ها را بررسی کنم
[ترجمه گوگل]بنابراین من تصمیم گرفتم به جای آن برای تبدیل شدن به یک هومیوپات اجتماعی، یک فعال حامی، و تحقیق علت اصلی این علائم
[ترجمه گوگل]بنابراین من تصمیم گرفتم به جای آن برای تبدیل شدن به یک هومیوپات اجتماعی، یک فعال حامی، و تحقیق علت اصلی این علائم
2. If no improvement is noticed within three weeks, consult your doctor or homeopath before continuing the treatment.
[ترجمه ترگمان]اگر در طول سه هفته هیچ پیشرفتی صورت نگیرد، قبل از ادامه درمان با پزشک خود مشورت کنید
[ترجمه گوگل]اگر بهبودی در عرض سه هفته متوجه نشود، قبل از ادامه درمان با دکتر یا هومیوپات مشورت کنید
[ترجمه گوگل]اگر بهبودی در عرض سه هفته متوجه نشود، قبل از ادامه درمان با دکتر یا هومیوپات مشورت کنید
3. I have had two experiences in which the mental health problems of older people have been successfully treated by a homeopath.
[ترجمه ترگمان]من دو تجربه داشته ام که در آن مشکلات بهداشت روانی افراد مسن تر به طور موفقیت آمیزی تحت درمان قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]من دو تجربه داشتم که در آن مشکلات سلامت روان سالمندان مسن با هومیوپاتی موفق بوده است
[ترجمه گوگل]من دو تجربه داشتم که در آن مشکلات سلامت روان سالمندان مسن با هومیوپاتی موفق بوده است
4. The regular doctor will administer a dose containing ten thousand times as much of the mother drug as the homeopath .
[ترجمه ترگمان]پزشک معمولی یک دز شامل ده هزار بار به عنوان بخش اعظم مواد مخدر را اداره خواهد کرد
[ترجمه گوگل]پزشک معمولی یک دوز حاوی ده هزار بار بیشتر از مواد مخدر مادر را به عنوان هومیوپات اداره خواهد کرد
[ترجمه گوگل]پزشک معمولی یک دوز حاوی ده هزار بار بیشتر از مواد مخدر مادر را به عنوان هومیوپات اداره خواهد کرد
5. In fact, there is so slight a trace of any drug in the homeopath 's prescription that it might be called none at all.
[ترجمه ترگمان]در واقع، هیچ ردی از هر دارویی در نسخه homeopath وجود دارد که به هیچ وجه نمی توان آن ها را صدا زد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، یک ردی از هر گونه دارو در نسخه هومیوپاتی وجود دارد که ممکن است هیچ کدام از آن ها نامیده نشود
[ترجمه گوگل]در حقیقت، یک ردی از هر گونه دارو در نسخه هومیوپاتی وجود دارد که ممکن است هیچ کدام از آن ها نامیده نشود
6. The best proof of that is to let two patients suffering from the same complaint go to two different physicians—the one a doctor of the regular school, the other a homeopath.
[ترجمه ترگمان]بهترین دلیل این امر این است که اجازه دهید دو بیمار از یک شکایت به دو پزشک مختلف مبتلا شوند - یکی از پزشکان مدرسه معمولی، دیگری a
[ترجمه گوگل]بهترین مدرک این است که اجازه دهید دو بیمار مبتلا به همان شکایت به دو پزشک متفاوت برسند - یکی از پزشکان مدرسه معمولی، دیگری هومیوپات است
[ترجمه گوگل]بهترین مدرک این است که اجازه دهید دو بیمار مبتلا به همان شکایت به دو پزشک متفاوت برسند - یکی از پزشکان مدرسه معمولی، دیگری هومیوپات است
پیشنهاد کاربران
هماندرمانگر/هماندرماننده/
کلمات دیگر: