کلمه جو
صفحه اصلی

put down to

انگلیسی به فارسی

مقصر دانستن، دلیل (چیزی) دانستنن


مترادف و متضاد

State the cause of a situation


پیشنهاد کاربران

به حساب. . . . گذاشتن
به عنوان توضیح یا توجیه گفتن

to put A down to B is to say that A is result of B
Ex:I put my success down to hard work


کلمات دیگر: