کلمه جو
صفحه اصلی

specified


معنی : معین، مشخص، تعیین شده، مشخص شده
معانی دیگر : تعیین شده، مشخص شده

انگلیسی به فارسی

تعیین شده، مشخص شده


انگلیسی به انگلیسی

• clearly described, indicated; itemized; marked, designated; stipulated, stated

مترادف و متضاد

معین (صفت)
certain, helping, given, aiding, specified, determined, defined, auxiliary, appointed, fixed, assigned, regular, supporting, thetic, thetical

مشخص (صفت)
specified, determined, defined, ascertained, specific, distinctive, well-known, distinguished, famous, recognizable

تعیین شده (صفت)
specified, determinate, nominative

مشخص شده (صفت)
specified

جملات نمونه

1. these details are specified in the contract
این جزئیات در قرارداد تصریح شده است.

2. the need to pay the rent on a specified day
لزوم پرداخت کرایه در روز معین

3. They specified a spacious entrance hall.
[ترجمه ترگمان]آن ها راهروی بزرگ ورودی را مشخص کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک سالن ورودی بزرگ را مشخص کردند

4. He specified the reasons for the delay.
[ترجمه ترگمان]او دلایل تاخیر را مشخص کرد
[ترجمه گوگل]او دلایل تأخیر را مشخص کرد

5. If the input data specified it, the file will close and the process terminates.
[ترجمه ترگمان]اگر داده های ورودی مشخص شده، فایل بسته می شود و فرآیند به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]اگر داده های ورودی آن را مشخص کرد، فایل بسته خواهد شد و روند متوقف خواهد شد

6. Payments will be made for a specified number of months.
[ترجمه ترگمان]پرداخت ها برای چند ماه مشخص انجام خواهند شد
[ترجمه گوگل]پرداخت ها برای یک ماه مشخص شده انجام می شود

7. The fund was specified to maintain the ancient buildings.
[ترجمه ترگمان]این صندوق برای حفظ ساختمان های باستانی مشخص شده است
[ترجمه گوگل]این صندوق برای نگهداری ساختمان های باستانی مشخص شد

8. The architect specified oak for the wood trim.
[ترجمه ترگمان]معمار چوب بلوط را برای تزئینات چوبی مشخص کرد
[ترجمه گوگل]معمار بلوط برای تر و تمیز کردن چوب را مشخص کرد

9. Each computer is uniquely specified by its serial number.
[ترجمه ترگمان]هر کامپیوتر به طور منحصر به فرد توسط شماره سریال مشخص می شود
[ترجمه گوگل]هر کامپیوتر با شماره سریال خود منحصر به فرد است

10. All these details are specified in the licence.
[ترجمه ترگمان]تمام این جزئیات در مجوز مشخص شده اند
[ترجمه گوگل]تمام این جزئیات در مجوز مشخص شده است

11. He has not specified what action he would like them to take.
[ترجمه ترگمان]او مشخص نکرده است که چه اقدامی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او مشخص نکرده چه کاری می خواهد انجام دهد

12. It is generated by some specified means.
[ترجمه ترگمان]آن توسط برخی از وسایل مشخص شده تولید می شود
[ترجمه گوگل]این است که توسط برخی از معانی مشخص شده تولید می شود

13. Patients eat together at a specified time.
[ترجمه ترگمان]بیماران در یک زمان مشخص با هم غذا می خورند
[ترجمه گوگل]بیماران در یک زمان خاص با هم بخورند

14. Are all the details correctly specified?
[ترجمه ترگمان]آیا همه جزئیات به درستی مشخص شده اند؟
[ترجمه گوگل]آیا تمام جزئیات به درستی مشخص شده است؟

15. The limits are specified in the regulations.
[ترجمه ترگمان]این محدودیت ها در مقررات مشخص شده اند
[ترجمه گوگل]محدودیت ها در مقررات مشخص شده است

پیشنهاد کاربران

تعیین شده

صریح

صفت: تعیین شده، مشخص شده

تعین شده صحیح درست

معین

زرهی


کلمات دیگر: