کلمه جو
صفحه اصلی

infectious


معنی : ساری، واگیر، مسری، فاسد کننده، عفونی، سام
معانی دیگر : آلودگر، گندآور، آلوده کننده، پلشتگر، شوخ آور، گندشی، واگیردار، (مجازی) همه گیر، رجوع شود به: infective

انگلیسی به فارسی

واگیر، عفونی، مسری، فاسد کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: infectiously (adv.), infectiousness (n.)
(1) تعریف: capable of being transmitted by infection.
مترادف: communicable, contagious, transmissible
مشابه: catching, pestilent, septic, toxic, virulent

- The passengers were kept in quarantine because their disease was infectious.
[ترجمه ترگمان] مسافران در قرنطینه نگهداری می شدند چون بیماری آن ها مسری بود
[ترجمه گوگل] مسافران در قرنطینه نگهداری شدند زیرا بیماری آنها عفونی بود

(2) تعریف: easily communicated to and affecting others, as though by contagion.
مترادف: catching, contagious
مشابه: communicable, compelling, epidemic, irresistible

- The desk clerk's infectious smile brought a cheery expression to most of the guest's faces.
[ترجمه ترگمان] لبخند مسری روی میز، چهره شاد و cheery را به اکثر چهره ها تبدیل کرد
[ترجمه گوگل] لبخند عفونی کارمند میز مذکور به بسیاری از چهره های مهمان بیان شادی آورده است

• causing infection; contagious, can be passed from one person to another; contaminating, polluting
if you have an infectious disease, people near you can catch it from you.
if a feeling is infectious, it spreads to other people.

مترادف و متضاد

ساری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous

واگیر (صفت)
catching, infectious, contagious, epidemic

مسری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous, epidemic, zymotic

فاسد کننده (صفت)
infectious, corrosive, putrefactive, degenerative

عفونی (صفت)
infectious, pestiferous, zymotic, infected, putrefied

سام (صفت)
infectious, pestilential

catching, spreading


Synonyms: communicable, contagious, contaminating, corrupting, defiling, diseased, epidemic, infective, mephitic, miasmic, noxious, pestilent, pestilential, poisoning, polluting, toxic, transferable, transmittable, virulent, vitiating


Antonyms: antiseptic, germless, harmless, non-infectious, uncommunicable, uncontagious


جملات نمونه

1. infectious good humor
شوخ دلی همه گیر

2. an infectious disease
بیماری عفونی

3. fear is infectious
ترس مسری است.

4. aids is highly infectious
ایدز بسیار واگیردار است.

5. to isolate a child with an infectious disease
بچه ای را که دچار بیماری عفونی شده است از دیگران جدا کردن

6. Infectious diseases can be acquired in several ways.
[ترجمه ترگمان]بیماری های عفونی را می توان به چند روش به دست آورد
[ترجمه گوگل]بیماری های عفونی را می توان به روش های مختلفی بدست آورد

7. It was an infectious organism that he studied.
[ترجمه ترگمان]این یک ارگانیسم infectious بود که مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این یک ارگانیسم عفونی بود که او مطالعه کرد

8. Her joy was so infectious that he momentarily forgot his own fears for the future.
[ترجمه ترگمان]شادی او چنان همه گیر بود که برای لحظه ای ترس های خود را از یاد برد
[ترجمه گوگل]شادی او چنان عفونی بود که لحظه ای ترس های خود را برای آینده فراموش کرد

9. Laughter is one of the most infectious expressions of emotion.
[ترجمه ترگمان]خنده یکی از the بیان احساسات است
[ترجمه گوگل]خنده یکی از عجیب ترین عواقب احساسات است

10. She radiates an infectious enthusiasm for everything she does.
[ترجمه ترگمان]او برای هر کاری که می کند شور و شوق فراوانی هم از خود نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او به خاطر همه چیزهایی که می کند شور و هیجان عفونی را منتشر می کند

11. Any infectious disease must be notified at once to the Health Ministry.
[ترجمه ترگمان]هر گونه بیماری عفونی باید بلافاصله به وزارت بهداشت اطلاع داده شود
[ترجمه گوگل]هر گونه بیماری عفونی باید یکبار به وزارت بهداشت اطلاع داده شود

12. Those suffering from infectious diseases were separated from the other patients.
[ترجمه ترگمان]کسانی که از بیماری های عفونی رنج می برند از بیماران دیگر جدا شده اند
[ترجمه گوگل]کسانی که از بیماری های عفونی رنج می برند از بیماران دیگر جدا شده اند

13. Infectious diseases are spreading among many of the flood victims.
[ترجمه ترگمان]بیماری های عفونی در میان بسیاری از قربانیان سیل در حال گسترش هستند
[ترجمه گوگل]بیماری های عفونی در بین بسیاری از قربانیان سیل گسترش می یابد

14. What an infectious laugh she has!
[ترجمه kiana] چه خنده ی عصبی ای دارد
[ترجمه ترگمان]چه خنده مسری دارد!
[ترجمه گوگل]چه خنده ای عصبی دارد

an infectious disease

بیماری عفونی


AIDS is highly infectious.

ایدز بسیار واگیردار است.


Fear is infectious.

ترس مسری است.


infectious good humor

شوخ‌دلی همه‌گیر


پیشنهاد کاربران

عفونی

واگیر دار، قابل سرایت، مُسری، سرایت کننده/عفونی/فرد یا چیز دارای بیماری مُسری: آلوده کننده، ناقل.

خوون


کلمات دیگر: