کلمه جو
صفحه اصلی

pass for


(به عنوان چیز بهتر از آنچه که هست) مورد قبول قرارگرفتن

انگلیسی به انگلیسی

• be regarded as, be accepted as

جملات نمونه

1. The copy he made of the painting can pass for an authentic one.
[ترجمه محمد] نسخه کپی که او از نقاشی پدید آورده میتواند همانند نسخه معتبر آن مورد قبول واقع شود.
[ترجمه ترگمان]کپی او از تابلو می تواند معتبر باشد
[ترجمه گوگل]نسخه ای که از نقاشی ساخته شده است می تواند برای یک نسخه معتبر عبور کند

2. He speaks French well enough to pass for a Frenchman.
[ترجمه ترگمان]فرانسه را آنقدر خوب بلد است که برای یک فرانسوی بگذرد
[ترجمه گوگل]او فرانسوی را به اندازه کافی به زبان فرانسوی صحبت می کند

3. He tried to pass for a gentleman; but everyone knew he was an upstart.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد یک آقا را رد کند، اما همه می دانستند که او تازه یکه خورده است
[ترجمه گوگل]او سعی کرد برای یک نجیب زاده عبور کند اما همه می دانستند او یک قیچی بود

4. He speaks English well enough to pass for a native speaker.
[ترجمه ترگمان]او به اندازه کافی انگلیسی صحبت می کند تا گوینده بومی شود
[ترجمه گوگل]او به زبان انگلیسی به اندازه کافی صحبت می کند تا بتواند برای یک زبان مادری صحبت کند

5. You'll need your lift pass for the ski lifts.
[ترجمه ترگمان]شما به آسانسور - تون احتیاج خواهید داشت تا اسکی رو بلند کنید
[ترجمه گوگل]شما برای آسانسور اسکی نیاز دارید

6. Pass for one day's unlimited travel on the Canal Bus Service.
[ترجمه ترگمان]سفر نامحدود یک روز به سرویس اتوبوس کانال
[ترجمه گوگل]گذراندن سفرهای نامحدود یک روزه در سرویس اتوبوس کانال

7. We would not even pass for distant cousins let alone members of the same nuclear family unit.
[ترجمه ترگمان]ما حتی اجازه نمی دهیم که قوم و خویش های دور به تنهایی اعضای یک واحد خانواده هسته ای را رها کنند
[ترجمه گوگل]ما حتی برای پسر عموی دور هم اجازه نمی دادیم که اعضای یک واحد واحد هسته ای یکسان باشند

8. I bought a pass for the swimming baths so I can get in for free.
[ترجمه ترگمان]یک گذرنامه برای حمام swimming خریدم تا بتوانم خودم را آزاد کنم
[ترجمه گوگل]من یک گذر برای حمام های بخار خریدم، بنابراین می توانم به صورت رایگان دریافت کنم

9. The star halfback hauled down the pass for a touchdown.
[ترجمه ترگمان]بازیکن بازیکن بازیکن شروع به پایین رفتن از تونل کرد
[ترجمه گوگل]نیمه باز ستاره، عبور را برای زمین لرزه برداشت

10. Things have come to a pretty pass for us.
[ترجمه ترگمان]همه چیز برای ما خوب پیش آمده است
[ترجمه گوگل]چیزهایی که برای ما به ارمغان آورده اند

11. If thy pass for Christians they are guilty of obtaining respect under false pretense.
[ترجمه ترگمان]اگر از pass برای مسیحیان بگذرد، آن ها در گرفتن احترام به تظاهر دروغین مجرم شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]اگر گذرگاه شما برای مسیحیان آنها محکوم به احترام در برابر اعمال ناخواسته باشد

12. Joe has an extra pass for tomorrow's game.
[ترجمه ترگمان]جو یه فرصت دیگه برای بازی فردا داره
[ترجمه گوگل]جو برای گذراندن بازی فردا یک پاسپورت اضافی دارد

13. Viola captain Viali's long pass for Miccoli on the left wing is wayward and the Nerazzurri win a throw-in .
[ترجمه ترگمان]جورجو وی ولا از راه طولانی و طولانی برای Miccoli در جناح چپ حرکت می کند، سرکش است و the هم برنده مسابقه است
[ترجمه گوگل]پاس طولانی مایکلولی، کاپیتان ویولا در سمت چپ، بدیهی است و Nerazzurri یک پرتاب را به دست آورده است

14. Annie's the film critic for the local radio station, so she's got a free pass for all the cinemas in the area.
[ترجمه ترگمان]انی، منتقد فیلم ایستگاه رادیویی محلی است، بنابراین یک پاس رایگان برای همه سینماها در این منطقه دارد
[ترجمه گوگل]آنی منتقد فیلم برای ایستگاه رادیویی محلی است، بنابراین او یک پاسپورت رایگان برای تمام سینماها در منطقه دریافت کرده است

پیشنهاد کاربران

شبیه بودن

مورد قبول قرار گرفتن

قیافه اش میخوره به. . . . - ظاهرش به . . . . میخوره


کلمات دیگر: