کلمه جو
صفحه اصلی

persevere


معنی : پشتکارداشتن، استقامت بخرج دادن، ثابت قدم ماندن
معانی دیگر : ثبات قدم به خرج دادن، پایداری کردن، پافشاری کردن، استقامت کردن، ایستادگی کردن، پایمردی کردن، اصرار کردن، سماجت کردن، سرسختی کردن

انگلیسی به فارسی

پشتکارداشتن، استقامت بخرج دادن، ثابت قدم ماندن


پایدار باشید، پشتکارداشتن، استقامت بخرج دادن، ثابت قدم ماندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: perseveres, persevering, persevered
• : تعریف: to continue steadfastly in a task or course of action or hold steadfastly to a belief or commitment, esp. when met with opposition or difficulties; persist.
مترادف: continue, keep, persist, stick
متضاد: backslide, give up
مشابه: endure, hammer, hold out, push

- The journalist was threatened several times, but he persevered in telling the truth.
[ترجمه A.A] روزنامه نگار چندین بار تهدید شده بود، اما او در گفتن حقیقت ایستادگی کرد
[ترجمه ترگمان] این روزنامه نگار چندین بار تهدید شده بود، اما او اصرار داشت که حقیقت را بگوید
[ترجمه گوگل] روزنامه نگار چندین بار تهدید شده است، اما او در حقیقت سخن می گوید

• endure, continue; persist, insist
if you persevere with something difficult, you continue doing it and do not give up.

مترادف و متضاد

پشتکار داشتن (فعل)
persevere

استقامت بخرج دادن (فعل)
persevere

ثابت قدم ماندن (فعل)
persevere

keep at; work hard


Synonyms: be determined, be resolved, be stubborn, carry on, continue, endure, go for broke, go for it, go on, hang in, hang tough, hold fast, hold on, keep driving, keep going, keep on, leave no stone unturned, maintain, persist, plug away, press on, proceed, pursue, remain, see it through, stand firm, stay the course, stick with it


Antonyms: be lazy, give up, idle, leave, quit, stop


جملات نمونه

1. It can be tricky at first, but persevere.
[ترجمه A.A] در ابتدا می تواند مهارت آمیز ( سخت ) باشد اما پایدار میماند
[ترجمه ترگمان]در ابتدا ممکن است مهارت داشته باشد، اما پشت کار داشته باشید
[ترجمه گوگل]در ابتدا می تواند در حقیقت روی حیله و تزویر باشد اما پایدار است

2. You'll need to persevere if you want the business to succeed.
[ترجمه علی جادری] اگر بخواهی کسب و کارت موفق باشد باید پشتکار داشته باشی .
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهی موفق بشوی، باید به این کار ادامه بدهی
[ترجمه گوگل]اگر بخواهید کسب و کار موفقیت آمیز باشد، باید از شما متشکر باشد

3. Just persevere, knowledge, finally discovered the secret.
[ترجمه ترگمان]فقط پشت کار، دانش، بالاخره راز را کشف کرد
[ترجمه گوگل]فقط تحسین، دانش، در نهایت راز کشف کرد

4. If you persevere with the work, you'll succeed in the end.
[ترجمه ترگمان]اگر به کار ادامه بدهید، در پایان موفق خواهید شد
[ترجمه گوگل]اگر با کار ادامه دهید، در پایان به موفقیت خواهید رسید

5. It's difficult, but I'm going to persevere with it.
[ترجمه ترگمان]سخت است، اما ادامه می دهم
[ترجمه گوگل]این دشوار است، اما من قصد دارم با آن ادامه دهم

6. If we persevere, we cannot but succeed.
[ترجمه علی جادری] اگر ما پشتکار داشته باشیم , ما حتما موفق می شویم .
[ترجمه ترگمان]اگر استقامت داشته باشیم، نمی توانیم موفق شویم
[ترجمه گوگل]اگر ما پایبند باشیم، نمی توانیم موفق شویم

7. If you persevere at your search for a job, you are sure to find something suitable in the end.
[ترجمه ترگمان]اگر در جستجوی کار خود استقامت داشته باشید، مطمئن هستید که در پایان چیز مناسبی پیدا خواهید کرد
[ترجمه گوگل]اگر در جستجوی خود برای کار خود پایبند باشید، مطمئنا چیزی در انتها پیدا خواهید کرد

8. They are determined to persevere in the fight.
[ترجمه ترگمان]آن ها مصمم هستند که در مبارزه استقامت داشته باشند
[ترجمه گوگل]آنها مصمم به ادامه مبارزه هستند

9. Persevere and keep going until you reach your ideal weight.
[ترجمه ترگمان]حرکت کنید و ادامه دهید تا زمانی که به وزن ایده آل خود برسید
[ترجمه گوگل]تا زمانی که به وزن ایده آل خود برسید، ادامه دهید و ادامه دهید

10. You have to persevere with difficult students.
[ترجمه ترگمان]شما باید با دانش آموزان دشوار پشت کار داشته باشید
[ترجمه گوگل]شما باید با دانش آموزان دشوار باشید

11. Persevere Enjoy traditional home cooking in a friendly, relaxed atmosphere.
[ترجمه ترگمان]Persevere از پخت وپز خانه سنتی در یک فضای دوستانه و راحت لذت ببرید
[ترجمه گوگل]Persevere لذت بردن از آشپزی خانگی سنتی را در فضای دوستانه و آرام

12. Half wanting to quit, half determined to persevere he was caught for some moments, indecisive and forlorn.
[ترجمه ترگمان]نیمه میل داشت استعفا بدهد، با عزم جزم برای ادامه دادن چند لحظه دودل و درمانده به دام افتاد
[ترجمه گوگل]نیمی از تمایل به ترک، نیمی از تصمیم خود را به استمرار او برای برخی از لحظات گرفتار شد، deceptive و forlorn

13. To clear static, persevere by taking drastic steps to fight all interference and distraction.
[ترجمه ترگمان]برای روشن کردن ایستا، با اتخاذ گام های جدی برای مبارزه با همه تداخل و حواس پرتی
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن استاتیک، با پیروی از اقدامات شدید برای مبارزه با تمام تداخل و حواس پرتی، پایبند باشید

14. I can persevere in any definite pursuit.
[ترجمه ترگمان]من می توانم به دنبال هدفی معین باشم
[ترجمه گوگل]من می توانم در هر تعقیب قطعی ادامه دهم

15. Instead, we keep calm and persevere.
[ترجمه ترگمان]در عوض، ما آرامش و پشت کار خود را حفظ می کنیم
[ترجمه گوگل]در عوض، ما آرام و پایدار هستیم

They perservered in the face of great difficulties.

آنان در مقابل مشکلات عظیم استقامت کردند.


پیشنهاد کاربران

پشتکار داشتن، ثابت قدم ماندن

پا فشاری کردن، سرسختی کردن

ادامه دادن، کم نیاوردن

پشتکار،
تلاش و کوشش

متضاد - give up



به معنای پشتکار داشتن و پافشاری کردن
واژگان مشابه:
حفظ کردن. . . ایمن داشتن=preserve
به تفاوت این دو واژه توجه شود



کلمات دیگر: