کلمه جو
صفحه اصلی

public figure

انگلیسی به فارسی

شخص عمومی


انگلیسی به انگلیسی

• person well known to the public

جملات نمونه

1. As a controversial public figure he has breasted much hostile criticism.
[ترجمه ترگمان]وی به عنوان یک چهره عمومی جنجالی، انتقادات شدیدی را از خود نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک افکار عمومی بحث برانگیز او انتقاد بسیار خصمانه ای به بار آورد

2. As a public figure, she had to endure suffocating publicity.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک فرد عمومی، باید این تبلیغات خفه را تحمل می کرد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک شخصیت عمومی، او مجبور شد جلوی خجالت را تحمل کند

3. He is the latest public figure to go on record about corruption in politics.
[ترجمه ترگمان]او آخرین فرد دولتی است که در مورد فساد در سیاست صحبت می کند
[ترجمه گوگل]او آخرین شخصیت عمومی است که در مورد فساد در سیاست می گوید

4. Any public figure risks being made an Aunt Sally by the popular press.
[ترجمه ترگمان]هر فرد عمومی ای که با مطبوعات معروف، خاله جان سالی رو به خطر بندازه
[ترجمه گوگل]هر مخاطب عمومی می تواند یک عمه سلی را توسط مطبوعات محبوب ایجاد کند

5. Although not a public figure, he was a man of great influence.
[ترجمه ترگمان]با آن که حتی یک شخصیت عمومی هم نبود، او مردی با نفوذ و نفوذی بود
[ترجمه گوگل]اگرچه یک شخصیت عمومی نیست، او مردی است که نفوذ زیادی دارد

6. Mr Carney was a public figure.
[ترجمه ترگمان]آقای کارنی یک چهره عمومی بود
[ترجمه گوگل]آقای کارنی یک شخصیت عمومی بود

7. Annan was also a public figure.
[ترجمه ترگمان]عنان نیز یکی از چهره های عمومی بود
[ترجمه گوگل]عنان نیز یک شخصیت عمومی بود

8. If you are a public figure you can't afford to be too sensitive to criticism.
[ترجمه ترگمان]اگر شما یک چهره عمومی هستید، استطاعت آن را ندارید که بیش از حد حساس به انتقاد باشید
[ترجمه گوگل]اگر شما یک شخصیت عمومی هستید، نمی توانید بیش از حد حساس به انتقاد باشید

9. This magazine chose future the air - freight public figure that 2005 year have force 10 times most.
[ترجمه ترگمان]این مجله آمار عمومی حمل و نقل هوایی آینده را انتخاب کرده است که در سال ۲۰۰۵ بیش از ۱۰ بار قدرت را به دست آورده است
[ترجمه گوگل]این مجله آینده چهره عمومی حمل و نقل هوایی را انتخاب کرده است که در سال 2005 10 برابر بیشترین نیرو را داشته است

10. She is a public figure but belongs to no one.
[ترجمه ترگمان]او یک فرد اجتماعی است، اما متعلق به هیچ کس نیست
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت عمومی است اما به هیچ کس وابسته نیست

11. The close supervision level public figure expressed.
[ترجمه ترگمان]سطح نظارت نزدیک نشان داده شد
[ترجمه گوگل]رقم عمومی نظارت سطح عمومی بیان شده است

12. The market public figure believed that this reference returns ratio's decline, will bring the new round to the market reducing the interest rate to anticipate.
[ترجمه ترگمان]شکل عمومی بازار اعتقاد بر این است که این نرخ بازده مرجع، دور جدید را به بازار می آورد که نرخ بهره را برای پیش بینی کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]این رقم عموم مردم بر این باور بود که این مرجع، کاهش نرخ بهره را نشان می دهد، دور جدید را به بازار کاهش می دهد و نرخ بهره را پیش بینی می کند

13. Economic group public figure thinks, 2002 Chinese enrage flourishing, economy more flourishing.
[ترجمه ترگمان]چهره های عمومی گروه اقتصادی فکر می کنند، سال ۲۰۰۲ مردم چین به خشم می آیند، اقتصاد رشد بیشتری پیدا می کند
[ترجمه گوگل]قشر اقتصادی گروه اقتصادی فکر می کند، در سال 2002، انزجار چینی شکوفا می شود، اقتصاد بیشتر شکوفا می شود

14. He is a highly visible public figure.
[ترجمه ترگمان]او یک چهره عمومی بسیار مشهود است
[ترجمه گوگل]او یک شخصیت بسیار قابل توجه است

15. The comedian took off that well - known public figure.
[ترجمه ترگمان]این کمدین، آن چهره معروف معروف را از بین برد
[ترجمه گوگل]کمدین این شخصیت شناخته شده عمومی را برداشت

پیشنهاد کاربران

چهره عمومی

شخصیت رسمی

چهره سرشناس

چهره ی مردمی

چهره ی سرشناس

سرشناس

A public figure is a person, such as a politician, celebrity, social media personality, or business leader, who has a certain social position within a certain scope and a significant influence and so is often widely of concern to the public, can benefit enormously from society, and is closely related to public interests in society
چهرۀ مردمی
چهرۀ شناخته شده


کلمات دیگر: