کلمه جو
صفحه اصلی

knickknack


اشیای تزئینی کوچک و معمولا کم ارزش، خرت و پرت، زلم زیمبو، چیزقشنگ وکم بها، بازیچه کوچک، چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود، چیز نادان فریب

انگلیسی به فارسی

خرت وپرت، چیز قشنگ وکم بها، (عامیانه) بازیچه کوچک


چاقو، کنیه، خرت و پرت، چیز قشنگ و کم بها، بازیچه کوچک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: knickknacky (adj.)
• : تعریف: a small decorative object.

• decorative object, ornament
small item (often decorative), trinket

مترادف و متضاد

trinket; decorative piece


Synonyms: bagatelle, bauble, bibelot, bric-a-brac, conversation piece, curio, curiosity, device, embellishment, flummery, frill, furbelow, gadget, miniature, notion, novelty, objet d’art, ornament, plaything, showpiece, souvenir, thingamajig, toy, trapping, trifle, whatnot, whimsy


جملات نمونه

1. The shelves were covered with ornaments and useless knick-knacks.
[ترجمه ترگمان]قفسه ها پوشیده از جواهرات و خرت و پرت بود
[ترجمه گوگل]قفسه ها با زیور آلات و کتک کاری بی فایده پوشیده شده بود

2. They had various knick-knacks on the top of the bookcase.
[ترجمه ترگمان]آن ها روی قفسه کتاب خرد شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در بالای جعبه اسباب بازی های مختلف داشتند

3. The room was filled with tables, knick-knacks, chairs, and a large horsehair three-piece suite.
[ترجمه ترگمان]اتاق پر از میزها، خرت و پرت، صندلی ها و یک اتاق سه نفره بود
[ترجمه گوگل]اتاق با میز، کتک زدن، صندلی و مجموعه ای سه عدد اسب بزرگ ساخته شد

4. You have a Chinese knickknack hanging on your rear view mirror.
[ترجمه ترگمان]تو یه اسباب بازی چینی داری که تو آینه پشت تو آویزون شده
[ترجمه گوگل]شما یک شمشیر چینی دارید که روی آینه دید عقب قرار دارد

5. He played knickknack on my hive.
[ترجمه ترگمان]او بازیچه کوچک من شده بود
[ترجمه گوگل]او بر روی کندو من بازی کرد

6. We've had our share of small knickknack injuries and we haven't really faced any extreme adversity so far.
[ترجمه ترگمان]ما سهم ما از جراحات کوچک knickknack را داشتیم و ما واقعا تا کنون با مشکلات افراطی روبرو نشده ایم
[ترجمه گوگل]ما سهم ما از آسیب دیدگی های کوچکی را تجربه کرده ایم و ما تا کنون واقعا در معرض هرگونه بدبختی قرار نگرفته ایم

7. The itinerant peddlers had packed away their beadwork and knickknacks, folded their tents or shut their booths, and departed.
[ترجمه ترگمان]The دوره گرد، beadwork و خرت و پرت ها را جمع کرده و tents را تا کرده و از آنجا بیرون رفته بودند
[ترجمه گوگل]زوج های مسافرتی لباس های زنانه و کت و شلوار خود را بسته بودند، چادر های خود را بسته بودند یا غرفه های خود را بستند و رفتند

8. Particularly brightly colored and filled with every type of knickknack is the market that is held in Green Market Square.
[ترجمه ترگمان]به خصوص رنگارنگ و پر از هر نوع of بازاری است که در میدان بازار سبز برگزار می شود
[ترجمه گوگل]به خصوص رنگ روشن و پر از هر نوع knickknack بازار است که در میدان سبز برگزار می شود

پیشنهاد کاربران

بدلیجات

زلم زیبمو

خرت و پرت

Trinket

A small showy ornament or piece of jewelry
وسیلۀ تزئینی ( دکوری ) کوچک
بدلیجات


کلمات دیگر: