کلمه جو
صفحه اصلی

individualistic


مبنی بر استقلال تکی

انگلیسی به فارسی

فردگرایانه، (مربوط به) فردگرایی، (مربوط به) مذهب اصالت فرد


فردی، شخصی


فردگرایی


انگلیسی به انگلیسی

• acts or thinks independently, nonconformist; unique
if you are individualistic, you like to do things by yourself and in your own way.

جملات نمونه

1. She has a highly individualistic approach to painting.
[ترجمه ترگمان]او یک رویکرد بسیار individualistic برای نقاشی دارد
[ترجمه گوگل]او یک رویکرد بسیار فردگرایانه به نقاشی دارد

2. His music is highly individualistic and may not appeal to everyone.
[ترجمه ترگمان]موسیقی او بسیار individualistic است و ممکن است برای همه جالب نباشد
[ترجمه گوگل]موسیقی او بسیار فردگرا است و ممکن است برای همه جذاب باشد

3. Young people incline towards individualistic behaviour.
[ترجمه ترگمان]جوانان گرایش به رفتار individualistic دارند
[ترجمه گوگل]جوانان نسبت به رفتار انفرادی گرایش دارند

4. The more individualistic the inner life of individuals the more clear-cut the demarcation line between our subjects.
[ترجمه ترگمان]هر چه زندگی درونی افراد بیشتر باشد، خط مرزی بین افراد ما واضح تر می شود
[ترجمه گوگل]فردیت انسانی، زندگی درونی افراد، خط قرمزی میان افراد ما را بیشتر مشخص می کند

5. Frequently, early retirement is discussed purely in individualistic terms - as if it were a matter simply of personal decision-making.
[ترجمه ترگمان]اغلب، بازنشستگی زودهنگام صرفا به صورت فردی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد - گویی موضوع صرفا تصمیم گیری شخصی است
[ترجمه گوگل]اغلب، بازنشستگی پیش از موعد صرفا به لحاظ فردیتی مورد بحث قرار می گیرد - همانطور که این موضوع صرفا از تصمیم گیری شخصی است

6. The methodology supporting Pareto's analysis is individualistic, resting on a view of human nature rather than directly on assumptions about society.
[ترجمه ترگمان]روش شناسی حمایت از پارتو فرد گرایی است و به جای مستقیم بر مفروضات جامعه متکی بر یک دیدگاه از طبیعت انسان است
[ترجمه گوگل]روش متداول تجزیه و تحلیل پارتو، فردگرایانه است، با توجه به طبیعت انسانی، به جای اینکه مستقیما بر مفروضات در مورد جامعه باشد

7. This traditional organisation characterised by individualistic, vertical clienteles militates strongly against the horizontal group-formation typical of modern politics.
[ترجمه ترگمان]این سازمان سنتی که با فردگرایی، عمودی و militates شناخته می شود، به شدت مخالف شکل گیری گروه افقی است - که نمونه ای از سیاست نوین است
[ترجمه گوگل]این سازمان سنتی که توسط مشتریان فردگرایانه و عمودی شناخته می شود، به شدت علیه تشکیل گروه افقی نمونه سیاست های مدرن مبارزه می کند

8. Self-confident, individualistic, indomitable and highly respected, they used to be the kings and queens of photography.
[ترجمه ترگمان]خود - اعتماد به نفس، فرد گرایی، رام نشدنی و بسیار محترم، آن ها پادشاهان و ملکه های عکاسی بودند
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس، فردگرا، غیر قابل تحمل و بسیار محترم، آنها از پادشاهان و ملکه عکاسی استفاده می کردند

9. This more detailed and individualistic approach facilitates more accurate linkages between explanatory variables and the political behavior of gladiators.
[ترجمه ترگمان]این رویکرد more و individualistic پیوندهای دقیق تر بین متغیرهای توضیحی و رفتار سیاسی گلادیاتورها را تسهیل می کند
[ترجمه گوگل]این رویکرد دقیق تر و فردگرا تر ارتباطات دقیق تر بین متغیرهای توضیحی و رفتار سیاسی گلادیاتورها را تسهیل می کند

10. It was a revolution so decentralized and individualistic that there was nothing for the state to react against.
[ترجمه ترگمان]انقلابی چنان غیرمتمرکز و individualistic بود که هیچ چیزی برای مخالفت با آن وجود نداشت
[ترجمه گوگل]این یک انقلاب غیر متمرکز و فردگرا بود که هیچ واکنشی از سوی دولت نداشت

11. Fiercely individualistic, Texas would just as soon give back the Alamo as institute a state tax.
[ترجمه ترگمان]تگزاس که به شدت فرد گرایی است، درست به همین دلیل است که الامو را به عنوان مالیات دولتی بر می گرداند
[ترجمه گوگل]به شدت فردی، تگزاس به زودی به عنوان موسسه مالیات دولتی را به عنوان Alamo بازگرداند

12. Most artists are very individualistic.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از هنرمندان بسیار individualistic
[ترجمه گوگل]اکثر هنرمندان بسیار فردگرا هستند

13. It became even more individualistic and displayed few signs of the closely knit and hierarchically organized structure of the previous era.
[ترجمه ترگمان]آن حتی more شد و نشانه های اندکی از ساختار سازمان یافته و سلسله مراتبی سلسله مراتبی دوران پیشین را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]این حتی بیشتر فرد گرایی شد و نشانه های چندانی از ساختار سازمان یافته و مرتب ساختار سلسله مراتبی عصر قبلی را نشان داد

14. First came the earliest individualistic pioneers who depended on hunting and fishing for their livelihoods.
[ترجمه ترگمان]اول، اولین pioneers که به شکار و ماهیگیری برای امرار معاش خود وابسته بودند
[ترجمه گوگل]ابتدا اولین پیشگامان انفرادی بود که به شکار و ماهیگیری برای معیشت خود بستگی داشت

15. The North American culture is individualistic orientation.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ آمریکای شمالی در جهت مخالف گرایی است
[ترجمه گوگل]فرهنگ آمریکای شمالی گرایش فردی است

پیشنهاد کاربران

انفرادی

فردگرایانه، قضاوت فردی، فردمحورانه

فردیت

خودمحور

فرد گرایانه

استقلال فردی

individualistic ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: فردگرایانه
تعریف: مربوط به فردگرایی|||متـ . فردگرا 2


کلمات دیگر: