کلمه جو
صفحه اصلی

terrified

انگلیسی به فارسی

وحشت زده، مرعوب کردن، وحشت زده کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: filled with great fear or terror.
مترادف: petrified
متضاد: fearless, unafraid
مشابه: frightened, horrified, horror-struck, scared

- They were utterly terrified after hearing the gunshots.
[ترجمه Ar] آنها بعد از شنیدن اسلحه ها کاملا وحشت زده شدند.
[ترجمه Atena] آنها پس از شنیدن صدای شلیک اسلحه ها به شدت وحشت کردند
[ترجمه ترگمان] بعد از شنیدن صدای شلیک، کاملا وحشت کردند
[ترجمه گوگل] آنها پس از شنیدن اسلحه ها، کاملا وحشت زده بودند
- My mother was terrified of the possibility of war.
[ترجمه ترگمان] مادرم از امکان جنگ می ترسید
[ترجمه گوگل] مادر من از احتمال جنگ به وحشت افتاد
- He had a terrified look on his face.
[ترجمه ترگمان] چهره اش وحشت زده بود
[ترجمه گوگل] او نگاه ترسناکی به چهره اش داشت

• intimidated, deeply scared, very frightened

جملات نمونه

1. terrified at the sight of the corpse
وحشت زده در اثر دیدن جسد

2. an unknown epidemic terrified the islanders
یک بیماری همه گیر ناشناخته مردم جزیره را دچار وحشت کرده بود.

3. He was clasping the vase tightly, terrified of dropping it.
[ترجمه ترگمان]او گلدان را محکم به هم وصل کرده بود و از اینکه آن را پایین انداخته بود وحشت زده بود
[ترجمه گوگل]او گلدان را محکم گرفت، وحشت زده شد

4. He's terrified of being bitten by a snake.
[ترجمه ترگمان]او از گاز گرفته شدن توسط یک مار وحشت دارد
[ترجمه گوگل]او از یک مار زده شده است وحشت زده است

5. I'm terrified of flying I'd rather go by sea.
[ترجمه ترگمان]من از پرواز وحشت دارم و ترجیح می دهم به دریا بروم
[ترجمه گوگل]من از پرواز می ترسم، من از دریایی می خواهم

6. He huddled in the corner like a terrified child.
[ترجمه ترگمان]مثل یک بچه وحشت زده در گوشه ای کزکرده بود
[ترجمه گوگل]او مثل یک کودک وحشت زده در گوشه نشسته بود

7. He was terrified of going to hell when he died.
[ترجمه ترگمان]وقتی مرد، از رفتن به جهنم وحشت داشت
[ترجمه گوگل]وقتی او درگذشت، از رفتن به جهنم وحشت زده شد

8. He looked so terrified I thought he'd seen a ghost.
[ترجمه ترگمان]او چنان وحشت زده به نظر می رسید که من فکر می کردم او یک روح دیده است
[ترجمه گوگل]او خیلی وحشت زده بود فکر کردم او یک شبح را دیده است

9. The matron bore down upon the terrified nurses.
[ترجمه ترگمان]خانم مدیر از میان پرستاران وحشت زده پایین آمد
[ترجمه گوگل]مادران به پرستاران وحشت زده اند

10. Clearly terrified, he let out a strangulated whimper.
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز شروع به زوزه کشیدن کرد
[ترجمه گوگل]به وضوح وحشت زده، او یک سیب زمینی خفنی را خاموش کرد

11. Quite honestly/frankly, the thought of it terrified me.
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به این موضوع مرا وحشت زده کرد
[ترجمه گوگل]کاملا صادقانه / رک و پوست کنده، فکر آن را به من وحشت زده کرد

12. She'd been so terrified that she had armed herself with a loaded rifle.
[ترجمه ترگمان]چنان وحشت زده بود که خود را با تفنگ پر کرده بود
[ترجمه گوگل]او خیلی وحشت زده بود که خود را با یک تفنگ بارگیری کرده بود

13. She looked at him with wide, terrified eyes.
[ترجمه ترگمان]با چشمان گشاد و وحشت زده به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با چشمهای وحشت زده به او نگاه کرد

14. I was so terrified my legs were wobbling.
[ترجمه ترگمان] خیلی ترسیدم که پاهام داره تکون میخوره
[ترجمه گوگل]من خیلی وحشت زده بودم پاهایم سرگردان بودند

15. He was terrified of getting her pregnant.
[ترجمه ترگمان]می ترسید او را حامله کند
[ترجمه گوگل]او از حامله شدن وحشت زده شد

پیشنهاد کاربران

وحشت زده


وحشتناک

ترس عمیق. ترسی که تمام وجود کسی رو گرفته

ترسیده، وحشت زده

Adjective :
وحشت زده
خیلی ترسیده شده
قالب تُهی کرده


وحشتناک یا وحشت زده

وحشت زده
خیلی ترسیده شده
وحشتناک
ترسیده
ترسی را که تمام وجود کسی را گرفته باشد


Terrified = وحشت زده ( فرد )
Terrifying = وحشتناک ( چیزی یا فردی )

زهر ترک شده


کلمات دیگر: