کلمه جو
صفحه اصلی

redistribute


دوباره پخش کردن (رجوع شود به: distribute بعلاوه ی re-)، توزیع دوباره کردن، از نو تقسیم کردن، دوباره تقسیم کردن، دوباره دسته بندی کردن

انگلیسی به فارسی

دوباره توزیع کردن، توزیع دوباره کردن، از نو تقسیم کردن، دوباره تقسیم کردن، دوباره پخش کردن


دوباره طبقه بندی کردن، دوباره دسته بندی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: redistributes, redistributing, redistributed
مشتقات: redistribution (n.)
• : تعریف: to distribute again, often in different ways or amounts.

- The new government will try to redistribute the wealth.
[ترجمه ترگمان] دولت جدید تلاش خواهد کرد تا ثروت را دوباره توزیع کند
[ترجمه گوگل] دولت جدید سعی خواهد کرد ثروت را دوباره توزیع کند

• distribute again, hand out again, reallocate
when money or goods are redistributed, they are shared among people or organizations in a different way from the way that they were previously shared.

جملات نمونه

1. Controls were used to redistribute or redirect resources.
[ترجمه ترگمان]کنترل ها برای توزیع دوباره یا تغییر منابع استفاده می شدند
[ترجمه گوگل]کنترل برای استفاده مجدد یا تغییر مسیر منابع مورد استفاده قرار گرفت

2. They aim to redistribute income from the rich to the poor.
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها توزیع مجدد درآمد از ثروتمندان به فقرا است
[ترجمه گوگل]آنها به دنبال توزیع درآمد از ثروتمندان به فقرا هستند

3. As president he would redistribute the country's wealth.
[ترجمه ترگمان]به عنوان رئیس جمهور ثروت کشور را توزیع خواهد کرد
[ترجمه گوگل]به عنوان رئیس جمهور او ثروت کشور را دوباره توزیع خواهد کرد

4. Taxes could be used to redistribute income.
[ترجمه ترگمان]مالیات می تواند برای توزیع مجدد درآمد مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]مالیات می تواند برای توزیع درآمد استفاده شود

5. He intends to redistribute income from the middle class to poorer paid employees and pensioners.
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد درآمد خود را از طبقه متوسط به کارمندان فقیرتر و بازنشستگان توزیع کند
[ترجمه گوگل]او قصد دارد درآمد را از طبقه متوسط ​​به کارمندان و بازنشستگان فقیرتر بازپرداخت کند

6. Not quite so obviously, they want to redistribute income from those with more to those with less.
[ترجمه ترگمان]نه کاملا واضح است که آن ها می خواهند درآمد خود را از آن هایی که کم تر دارند توزیع کنند
[ترجمه گوگل]نه کاملا واضح است، آنها می خواهند درآمد بیشتری از کسانی که بیشتر به کسانی که کمتر هستند، توزیع کنند

7. Other policies that influence savings rates or redistribute income from capital to labour will in general change.
[ترجمه ترگمان]سیاست های دیگری که بر نرخ پس انداز تاثیر می گذارند و یا توزیع مجدد درآمد از سرمایه به نیروی کار به طور کلی تغییر خواهند کرد
[ترجمه گوگل]سایر سیاست هایی که بر میزان پس انداز تأثیر می گذارند یا تغییر درآمد از سرمایه به نیروی کار تغییر خواهد کرد

8. These reforms redistribute power within institutions, but they do not make the legal system more democratic.
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات قدرت را در موسسات توزیع می کنند، اما آن ها سیستم قانونی را بیشتر دموکراتیک نمی سازند
[ترجمه گوگل]این اصلاحات قدرت را در میان نهادها توزیع می کند، اما آنها سیستم حقوق قانونی را دموکراتیک تر نمی کنند

9. Finally, arrangements are to be created to redistribute wealth in the region.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، قرار است تمهیداتی برای توزیع مجدد ثروت در منطقه ایجاد شود
[ترجمه گوگل]سرانجام، باید توافق هایی برای توزیع ثروت در منطقه ایجاد شود

10. He said it would redistribute the land to the squatters and other poor black people.
[ترجمه ترگمان]او گفت که زمین ها را دوباره به زمین داران و دیگر افراد سیاه پوست بیچاره توزیع خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او گفت که این زمین را به اراذل و اوباش و سایر افراد سیاه پوست تقسیم می کند

11. It can be used to focus efforts to redistribute income precisely where they belong: on the poor.
[ترجمه ترگمان]میتوان از آن برای تمرکز بر تلاش ها برای توزیع مجدد درآمد دقیقا جایی که آن ها متعلق به فقرا هستند، استفاده کرد
[ترجمه گوگل]این می تواند مورد استفاده قرار گیرد تا تمرکز تلاش برای توزیع درآمد دقیقا جایی که به فقرا تعلق دارد

12. In any case the government's desire to redistribute without compensation has stripped most agricultural land of any value.
[ترجمه ترگمان]در هر صورت تمایل دولت برای توزیع مجدد توزیع مجدد، بیشتر زمین های کشاورزی را از بین برده است
[ترجمه گوگل]در هر صورت، تمایل دولت به مجددا توزیع بدون جبران، اکثر زمین های کشاورزی را از هر ارزش جدا کرده است

13. Ethically, it is impossible to redistribute income intentionally in a developing country to see if civil strife erupts.
[ترجمه ترگمان]با این حال، توزیع مجدد درآمد در یک کشور در حال توسعه غیر ممکن است تا ببیند که آیا نزاع مدنی شروع می شود یا خیر
[ترجمه گوگل]از لحاظ اخلاقی، درآمد عمدا در کشور در حال توسعه توزیع مجدد درآمدن غیرممکن است تا ببیند که آیا درگیری های مدنی رخ می دهد

14. We must redistribute power in this country by peaceful means.
[ترجمه ترگمان]ما باید با روش های صلح آمیز قدرت را در این کشور توزیع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید قدرت را در این کشور با استفاده از ابزار صلح آمیز توزیع کنیم

پیشنهاد کاربران

بازتوزیع

توزیع مجدد


کلمات دیگر: