• outwit, be more clever than; flatter, persuade by pleasant words
get round
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. It's easy in this city to get round by bus.
[ترجمه ترگمان]این شهر برای دور شدن با اتوبوس خیلی راحت است
[ترجمه گوگل]این آسان است در این شهر برای دور شدن از طریق اتوبوس
[ترجمه گوگل]این آسان است در این شهر برای دور شدن از طریق اتوبوس
2. I was going to tell you?I just didn't get round to it.
[ترجمه ترگمان]می خواستم بهت بگم؟ فقط به این موضوع پی نبرده بودم
[ترجمه گوگل]من قصد داشتم به شما بگویم؟ فقط به آن نرسیده ام
[ترجمه گوگل]من قصد داشتم به شما بگویم؟ فقط به آن نرسیده ام
3. He says he'll get round to it next week.
[ترجمه ترگمان]می گوید هفته بعد به آن رسیدگی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او می گوید که هفته آینده به آن می رود
[ترجمه گوگل]او می گوید که هفته آینده به آن می رود
4. Let's get round to the back of the house.
[ترجمه ترگمان]بیا برگردیم به پشت خانه
[ترجمه گوگل]بیایید به پشت خانه برگردیم
[ترجمه گوگل]بیایید به پشت خانه برگردیم
5. She knows how to get round her father.
[ترجمه ترگمان]او می داند چگونه باید به دور پدرش برود
[ترجمه گوگل]او می داند که چگونه پدرش را دور بزند
[ترجمه گوگل]او می داند که چگونه پدرش را دور بزند
6. She knows how to get round her dad.
[ترجمه ترگمان] اون می دونه که چطور باید دور پدرش رو بگیره
[ترجمه گوگل]او می داند چگونه پدرش را دور کند
[ترجمه گوگل]او می داند چگونه پدرش را دور کند
7. Does Abell get round a great deal?
[ترجمه ترگمان]آیا این چیزها زیاد دور هم جمع می شوند؟
[ترجمه گوگل]آیا ابول یک معامله بزرگ را انجام می دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا ابول یک معامله بزرگ را انجام می دهد؟
8. It is difficult to see how to get round this problem.
[ترجمه ترگمان]دیدن این مشکل دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است که ببینیم چگونه این مشکل را حل می کنیم
[ترجمه گوگل]دشوار است که ببینیم چگونه این مشکل را حل می کنیم
9. It's no use trying to get round paying the income tax!
[ترجمه ترگمان]فایده ندارد که مالیات بر درآمد را پرداخت کنید!
[ترجمه گوگل]استفاده نکردن از پرداخت مالیات بر درآمد خیر!
[ترجمه گوگل]استفاده نکردن از پرداخت مالیات بر درآمد خیر!
10. I know how to get round Chris.
[ترجمه ترگمان] \"میدونم چطور باید به\" کریس \"برسم\"
[ترجمه گوگل]من می دانم چگونه کریس دور
[ترجمه گوگل]من می دانم چگونه کریس دور
11. Girls can usually get round their fathers.
[ترجمه ترگمان]دخترها معمولا می توانند از پدران خود دور شوند
[ترجمه گوگل]معمولا دخترها معمولا می توانند پدران خود را بروند
[ترجمه گوگل]معمولا دخترها معمولا می توانند پدران خود را بروند
12. It may take time, but we'll get round.
[ترجمه ترگمان]ممکن است زمان بگیرد، اما ما دور می شویم
[ترجمه گوگل]ممکن است زمان بیاوریم، اما دور می شویم
[ترجمه گوگل]ممکن است زمان بیاوریم، اما دور می شویم
13. Tom's trying to get round his father to buy him a car.
[ترجمه ترگمان]تام سعی دارد پدرش را دور بزند تا برای او ماشین بخرد
[ترجمه گوگل]تام در حال تلاش برای دور شدن از پدرش برای خرید او یک ماشین است
[ترجمه گوگل]تام در حال تلاش برای دور شدن از پدرش برای خرید او یک ماشین است
14. I'll get round to mending it eventually.
[ترجمه ترگمان]بالاخره به تعمیر آن می رسم
[ترجمه گوگل]من در نهایت به سر و صدا زدم
[ترجمه گوگل]من در نهایت به سر و صدا زدم
پیشنهاد کاربران
طفره رفتن
رسیدگی کردن - چاره کردن - میل به انجام کاری داشتن
I'm sorry وI haven't get around yet , but I'll do it after dinner, I promise.
متاسفم من حالا حال انجامشون ندارم ولی قول میدم بعد شام انجامش بدم
I'm sorry وI haven't get around yet , but I'll do it after dinner, I promise.
متاسفم من حالا حال انجامشون ندارم ولی قول میدم بعد شام انجامش بدم
از زیر انجام کاری در رفتن
یکی از معانی این فعل پخش شدن خبر است. If news or information gets round, it is told to a lot of people.
متقاعد کردن معمولاً با چاپلوسی و بلبل زبونی، راضی کردن
get round somebody
راضی کردن کسی با چاپلوسی
See if you can get round your father to take you to the game
ببین[سعی کن] شاید بتوانی پدرت را راضی کنی که تو را به [دیدن] مسابقه ببرد.
get round something / get around something
راهکار یافتن به منظور حل کردن یک مشکل ( یا پیشگیری از آن )
we can get round the problem of space by building an extension
می توانیم با ساختنِ یک [ساختمان] ضمیمه ، مشکل [کمبود] فضا را حل کنیم.
get round to something
فرصت کردن برای انجام کاری
he never did get round to putting up the shelves
هیچ وقت فرصت نکرد[که] قفسه ها را نصب کند.
get round somewhere/ get round to someone
در جایی پخش شدن[خبر] - به گوش کسی رسیدن - جا به جا شدن.
news of Helen's pregnancy soon got around the office
خبر باردار بودن هلن، خیلی زود در اداره پیچید.
you need a car to get around town
برای جا به جا شدن در شهر نیاز به یک ماشین داری.
get round the rule/law/ban
دور زدن قانون - کلاه شرعی روی موضوعی گذاشتن
although tobacco ads are prohibited, companies get round the ban by sponsoring the music shows
اگرچه تبلیغات دخانیات ممنوع است ولی شرکت ها با حمایت مالی از اجراهای موسیقی ( کنسرت ها ) ، [این]ممنوعیت را دور می زنند.
راضی کردن کسی با چاپلوسی
See if you can get round your father to take you to the game
ببین[سعی کن] شاید بتوانی پدرت را راضی کنی که تو را به [دیدن] مسابقه ببرد.
get round something / get around something
راهکار یافتن به منظور حل کردن یک مشکل ( یا پیشگیری از آن )
we can get round the problem of space by building an extension
می توانیم با ساختنِ یک [ساختمان] ضمیمه ، مشکل [کمبود] فضا را حل کنیم.
get round to something
فرصت کردن برای انجام کاری
he never did get round to putting up the shelves
هیچ وقت فرصت نکرد[که] قفسه ها را نصب کند.
get round somewhere/ get round to someone
در جایی پخش شدن[خبر] - به گوش کسی رسیدن - جا به جا شدن.
news of Helen's pregnancy soon got around the office
خبر باردار بودن هلن، خیلی زود در اداره پیچید.
you need a car to get around town
برای جا به جا شدن در شهر نیاز به یک ماشین داری.
get round the rule/law/ban
دور زدن قانون - کلاه شرعی روی موضوعی گذاشتن
although tobacco ads are prohibited, companies get round the ban by sponsoring the music shows
اگرچه تبلیغات دخانیات ممنوع است ولی شرکت ها با حمایت مالی از اجراهای موسیقی ( کنسرت ها ) ، [این]ممنوعیت را دور می زنند.
دور زدن چیزی.
متقاعد کردن کسی .
پخش شدن خبر
متقاعد کردن کسی .
پخش شدن خبر
کلمات دیگر: